من تر از من (۲)

 

    مولانای بلخی اولین کسی نیست که این سر را فاش کرد و بر آفتاب انداخت، ایشان فقط تفسیر گفته هائی کرد که تفسیرش کار هرکس نیست و فهمش نیز. مولانا در شعر پیش گفته اش تفسیر قرآن کرده است و چنین است که برخی مثنوی را او را تفسیر منظوم قرآن تلقی نموده اند و تلاش کرده اند در هر شعر و بیت آن اثر و نشانه ای قرآنی بیابند.

 

از او می گفتم. از کسی که «من تر از من» است و «تو تر از تو». او سری از اسرار هزار لایه هستی است، لایه های تو در توئی که اندیشه را در آن راه نه و عقل را جایگاه نه.

مولانای بلخی اولین کسی نیست که این سر را فاش کرد و بر آفتاب انداخت، ایشان فقط تفسیر گفته هائی کرد که تفسیرش کار هرکس نیست و فهمش نیز. مولانا در شعر پیش گفته اش تفسیر قرآن کرده است و چنین است که برخی مثنوی را او را تفسیر منظوم قرآن تلقی نموده اند و تلاش کرده اند در هر شعر و بیت آن اثر و نشانه ای قرآنی بیابند. قرآن مجید که کتابی اسمانی است جهان را ذوبطون و دارای لایه های متعددی معرفی میکند و انسان که جزئی از جهان است را نیز شبیه به خود همین عالمی که در ان زندگی میکنیم و هستی ای که در آن تفس میکشیم داری مراتب وجودی مختلف که بعضی از این لایه ها حتی از چشم خودش نیز پنهان است و خودش نیز نمیداند که چیست و چگونه.

قرآن خدا را از آسمان در متن زندگی آدمیان آورد و او را همراه  و همراز دائمی و همیشگی او معرفی نموده و برای اولین بار «من تر» از «من» انسانیش تعریف نمود: «نحن اقرب الیه من حبل الورید» این حبل الورید که به معنای همان شاهرگ جسمی و مادی انسان است، اشاره به روح و جانی دارد که در درون انسان و نهان از چشم و دید مان قرار گرفته، همانی که با قطع شاهرگ گردن برای همیشه بدن را ترک میگوید. و از آنجا که شاهرگ با برون رفتن جان ارتباط نزدیک و بسیار نزدیک دارد، شاهرگ بصورت مجازی بر جان انسانی اطلاق شده است. دلیل این اطلاق اینکه همین قرآن مجید در آیه دیگر خداوند را طوری تعریف میکند که میان انسان و روح و جانش حایل میشود! این یعنی اینکه او نزدیک تر به انسان است از روحش. و این یعنی اینکه انسان یک هویت به نهایت پیچیده دارد به آن خودش حتی از روحش نیز فاصله میگیرد!!! روح انسانی ممکن است در اثر اعمال زشت و کردارهای  ناپسند تغییر ماهیت و هویت دهد اما آن خود خداییش هرگز «فطرت الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله» این فطرت انسانی برای همیشه خودش را محفوظ نگه میدارد و برای همین است که خبیث ترین افراد نیز درلحظه های خاصی به حقیقت تن میدهند و اقرار میکنند. زیرا همان هویت خداییش باقی است و هرگز فانی نمیشود. چگونه فانی شود در حالیکه یک امر من عنداللهی است  و هر چه از طرف خدا باشد فنا ناپذیر است و تبعا تغییر ناپذیر.

آری او «من تر من» است زیرا من نبودم او از هستی ای که مال خودش بود و مخصوص خودش بمن داد و بعد از آفرینش مرا از خودش راند تا این بار خودم معمار خودم باشم و بدست خودم خودم بسازم و سرافرازنه بسوی او بازگردم. مرا در دنیای پر از سختی، مشکلات، فتنه و آزمایش، بلاها و سختی ها و مصیبت ها رها کرد و گفت میتوانی بسوی من برگردی و همچون من بشوی و باشی، اما بشرطها و شروطها!

من تو را از گلی ساختم نرم و سخت! نرم از آنجهت که میتوانی به هرصورتی که بخواهی شکل و چهره پردازیش کنی، سخت از آن جهت که باید مرتب مراقب آن باشی که مبادا شکل دیگری بخود بگیرد تمام زحماتت بر باد رود! بمن گفت تو انسانی! آفریدمت که خلیفه من باشی، همانند من کار کنی بیافرینی و خلق کنی اگر چنین نکردی بدان که از خط خلیفه بودن دور افتاده ای و اولین چیزی هم که باید بسازی خودتی. تو مسئول «خودسازی» خودت هستی مبادا فردا گله کنی که چرا کورم یا کرم یا ... زیرا هرچه هستی همانی خواهی بود که خودت بدستان خودت تهیه دیده ای. به همین دلیل که این مقام مقامی است خود ساخته خودت که در سایه تلاشهای خودت ببار نشسته و در میان هزاران رنج و درد و فساد و فتنه بدور از هر کجی و فساد ساخته شده است، مقام انسانیت تو از هرمقامی بالا تر است.

اگر چنین نبود که مقام خود ساخته ای است، تفاوتی با آنچه که خودم بصورت کامل ترش ساخته و پرداخته، نداشت. من ملک دارم و زمین و آسمان و ... که همگان شب و روز مشغول تسبیح و تهلیل و تمجید من اند، من نمیخواستم عالمی از نوع عالم ملائکه بسازم و نه هم عالمی از جنس جماد، نبات و حیوان، بلکه خواستم عالمی بسازم از جنس آدم! و آن توئی. توئی که فقط خمیره است را من ساخته ام و استعداد فوق العاده ای که در درونت به امانت گذاشته ام، کمال تو در آنست که این استعداد را بارور نموده به من بازگردانی که همین سعادت نهائی توست. گرامانت بسلامت ببرم باکی نیست// بیدلی سهل بود گر نبود بیدینی!

استعداد خدائی انسان مدام با ذات پروردگاریش در ارتباط است و از آنجا جان میگیرد و شارژ میشود. همین جان گرامی است که خدا را در نهانخانه وجود انسان جا داده و او بدین تعریف «من تر من» ماست.

ادامه دارد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد