شکوه

 

خاک برسر کن برادر کوه کوه
رفت از کف سال های با شکوه

این چمن را سرو نازی بود و رفت
ایل ما را سرفرازی بود و رفت

 

خاک برسر کن برادر کوه کوه
رفت از کف سال های با شکوه

این چمن را سرو نازی بود و رفت
ایل ما را سرفرازی بود و رفت

بعد ازین این قوم بی سرمانده اند
بی علی و بی ا بوذر ما نده اند

بعدازین ،این دل که مهد آرزوست

آه ودرد و رنج عالم مال اوست

بعد ازین چشم من و دریای خون
موطن ومنزل گه و ما وای خون

         ..................

بی تو چون نی ناله دارد نای من
بند بندم، ناله دارد؛ وای من  !

بی تو باید چشمه چشمه خونگریست
ازهری تا دامن جیحون گریست

بی تو کوچه کوچه لبریز سکوت
روزن امیــد و؛ تار عنـکبوت

بی تو اینجا خانه نه، غم خانه به
جایگاه گریه ی مستانه به

بی تو باید با صدای بی نقاب
مویه کرد اندر؛ مزار آفتاب

     ...................

با تو می شد؛ تا دل مهتاب رفت
یا ازین دشت عطش تا آب رفت

با تو میشد؛ تکیه بر خورشید زد
زخـمه: بر تا ر دل ناهیـد زد

با تو میشد؛ جشن مرگ شب گرفت
قلعه را مردانه از مرحب گرفت

          ................

تا تو بودی؛ صد چمن گل داشتیم
شش جهت، آواز بلبل داشتیـم 

تا تو بودی بی کسی افسانه بــود
دفتر رنج و محن خوانا نه بــود 

      ......................

سیـــــد وســالار ما یادت بخیر
میر و پرچمدار ما یادت بخــــیر 

ای شهید ابن شهید ای نامـــــدار
ای تو آغاز و سر انجام بهــار 

ای پدر، ای میر ما، ای پیر ما
ر هبر و سالار؛ با تد بیــر ما 

قوم ما؛ بیـدار شـد تا آمــدی
تـیغ جوهر دار شد؛ تا آمـدی

تیــــغ جوهردار امــا بی نیام
بی نیام، آماده ی رزم و قـیام 

 مرگ مردان زندگی ای دیگــرست
مرده است آن بنده ای کو نوکرست  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد