قرآن کتاب زندگی و زندگان !

قرآن مجید به صراحت دین اسلام را دین زندگی و حیات بخش معرفی مکند: 

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُم...[انفال/24].   

(اى کسانى که ایمان آورده‏اید! [دعوت‏] خدا و فرستاده‏اش را بپذیرید، هنگامى که شما را به سوى چیزى فرا مى‏خواند، که شما را حیات مى‏بخشد...).  

این یعنی اینکه قرآن خود، بعنوان تنها متن مورد توافق همه مسلمانان و مورد اتفاق نظر تمام صاحب نظران قرانی در بعد ثبوت تاریخی اش؛ کتاب زندگی و زندگان است! 

مراد از حیاتی که قرآن در پی آنست حیات و زندگی کامل و جامع انسانی است. قرآن مجید انسانی موجودی تعریف میکند که مرکب از دو ماهیت است یکی خدایی و دیگری زمینی و طبیعی! و به تبع چنین تعریفی انسان را دارای دو مرحله از حیات و زندگی میداند یکی زندگی انسانی- خدایی؛ و دیگری زندگی طبیعی و مادی.  

زمانی انسان بعنوان یک موجود مختار به مرحله دوم از زندگی (زندگی انسانی) میرسد که علاوه بر کارکردهای های طبیعی و حیوانی خودش، کارکرد فراطبیعی که در آن اختیار حرف اول را میزند نیز از خودش بروز دهد. این کار کرد همان اطاعت از خدا و دستورات آسمانی اوست.

متاسفانه باگذشت تاریخ که دربخش اعظم آن، مسیر تعلیمات آسمانی- انسانی اسلام به هوا و هوس ارباب قدرت و اصحاب ثروت آلوده گردیده است، تعلیمات دینی در هاله ای از ابهام قرار گرفته و مسلمانان نیز با بی اطلاعی از حقایق آموزه های دینی گرفتار سرنوشت نامعلوم و شومی که توسط همان طیف های قدرت و ثروت خط دهی می شد گرفتار آمدند. و این سبب شد که دین و حقایق هر روز مظلوم و مظلوم تر گشته و از عرصه زندگی به گوشه های عزلت و خلوت محراب و دعا رانده شود.

متفکران و اندیشمندان دینی از عصر سیدجمال الدین افغانی به این سو در تلاشند که حقایق دینی را دو باره طرح و برسرنوشت غمزده و مرگ آلود مسلمانان حاکم سازند.

اقبال لاهوری نیز بعنوان یکی از دانشمندان مطرح و یکی از معدود روشنفکران قابل قبول در شرق و غرب، تمام تلاشش را صرف این کرد که چهره فراموش شده ای از اسلام، که حتی برای خود مسلمانان نیز نا آشنا می نمود را به جهانیان معرفی کند. او بخوبی از گذشته پرافتخار اسلام و تمدنی که در مدتی کوتاهی از حکومت و حاکمیتش بر قسمتی از جهان خلق کرد آگاه بود و از مشکلات و رنج هایی نیز که کشیده و ابهامات و سئولاتی که در عقب گرد ناگهانی و غیر متوقع مسلمانان اتفاق افتاد بوجود آمده بود، بکمال و تمام اطلاع داشت.

اقبال با درک دقیق وعمیقی که از اسلام داشت، معتقد بود گره کار فرومانده بشر تنها از طریق عمل به آموزه های دینی میسر است و رهایی از رنج هزاران ساله انسان فقط و فقط با توسل و تمسک به دین اسلام امکان پذیر می باشد. برای همین نیز ایشان عزم را بر این جزم کرده بود که با مراجعه به منابع اولیه و مهم از همه قرآن مجید، آموزه های اصیل دینی و اصول اساسی اسلامی را از نو مورد مداقه و بررسی قرار داده و برای همگان به شکل ساده و همه فهم ارائه کند. زیرا، در نظر ایشان، مهم ترین فاکتور فاصله گیری و بعضا درگیری تعدادی از به اصطلاح نو اندیشان معاصر، بدفهمی حاصل از حاکمیت سالها استعمار و استثمار بر کشورها اسلامی و مسلمانان و نا امیدی از ارائه فهم درست و عقل پسند دین از سوی تئوریسین های سطحی نگری که بنام ملا و مولوی و... ارائه هر نوع تعریف معارف دینی را در انحصار خود در اورده بودند؛ شکل میدهد. و این یعنی لزوم مراجعه دوباره به سرچشمه معارف دینی و درک بدون واسطه و ژرف آن در قدم اول، و سپس ارائه و تشریع و تبیین آن برای همگان در قدم دوم.

اقبال بروشنی در یافته بود که آنچه در عصر وی، از طرف اکثر از داعیه داران اسلام شناسی و دین آموزی، بعنوان آموزه هایی دینی در بازار باورها فروخته میشود چه در شرق و چه در غرب چه در میان مسلمانان و چه مسیحیان و... ربطی به دین و دیانت و منابع اولیه ادیان الهی ندارد. نه بهشت فروشی و همراهی با استعمارگران اروپا از سوی کشیشان و مبلغان مسیحیت این مدعیان پاسداری از مکتب عیسی مسیح از متن و دل انجیل بر می آید؛ و نه هم استعمار پذیری و ذلت کشی مسلمانان، با تکیه بر جبر زمان و زمانه و زمانیان و تمسک به تقدیر نا نوشته و...، از دل قرآن مجید و سنت ثابت رسول خدا (ص). به همین دلیل اقبال البته با پیروی از سید جمال الدین افغانی، به دین شناسی جدید پرداخت و تلاش کرد تصویری دیگری از این دین انسانی در اذهان پژمرده و قلبهای گرفته مسلمانان نقش زنند تا خود در پی ترسیم نقشه راه خویش برآمده و برای تعیین تقدیر و آینده خود دست بکار شوند.

برای این کار هیچ چیز در نگاه اقبال از مراجعه به خود قرآن مجید مهم تر جلوه نمیکند. او بشدت از اینکه قرآن کتاب مردگان شده است گله مند است و کوشش دارد به همگان بفهماند که این کتاب اگر درست درک شود کتاب زندگی و زندگان است نه مردگان. نیامده تا به ما بیاموزد چگونه بمیریم بلکه آمده تا به ما بگوید چگونه زندگی انسانی داشته باشیم. زیرا مردن ما تابع زندگی کردن ماست، اگر زندگی مان انسانی بود، مردن مان نیز انسانی خواند شد و اگر اولی حیوانی بود مسلما مرگ حیوانی خواهیم داشت به تعبیر رسول خدا (ص) کما تعیشون تموتون (...).

برای همین ایشان با آموزه های حاکم که قرآن را مال قرآن خوانی و یا اوراد و اذکار خاصی و خصوصی کرده بود بشدت در افتاده اظهار میدارد:

به بند صوفی و ملا اسیری

حیات از حکمت قرآن نگیری !

به آیاتش تو را کاری جز این نیست

که از «یس» او آسان بمیری!

این همان است که گفته آمد یعنی قرآن نیامده تا ما همه همت ما صرف این شود که روز چند بار «سوره یس» بخوانیم نه برای شناخت درست از خدا، جهان، انسان و آینده آن؛ بلکه فقط برای اینکه این سوره مرگ را آسان میکند و ما با خواندن آن از گرفتاری در حلقات پیاپی و مراحل سخت و دشوار مرگ نجات خواهیم یافت. درک که متاسفانه در عصر اقبال و مهم تر از همه در محیطی که اقبال بسر می برد، درک مشهور و شناخته شده ای بود.

اقبال گرچند بیش از بسیاری از آنانیکه سمت رسمی سخنگویی دین را بعهده گرفته و یا مدعی آن بودند، به معاد و حیات بعد از مرگ اعتقاد داشت، ولی راه حیات آبرومندانه اخروی را، همانگونه که اشاره رفت، زندگی شرافتمندانه دنیوی میدانست. او با الهام گیری از آموزه های دینی و قرآنی، مرگ شرافتمندانه و به تعبیر خودش مردانه و مرد وار را زندگی میدانست:

در جهان نتوان اگر مردانه زیست

همچو مردان جان سپردن زندگیست.

همانی که علی(ع) بزرگ این شاگرد برجسته مکتب محمد(ص) و قرآن، قرنها قبل از اقبال گفته بود:

الموت فی حیاتکم مقهورین و الحیات فی موتکم قاهرین! (نهج البلاغه،‌خطبه 51).

اقبال برای اثبات عملی نظرش به اعمال گذشتگان و مسلمانان قرنهای اول اسلام استناد میکند و از اعمال بزرگان و صحابیان مطرحی چون علی، عمر، و... و همچنین تابعین و سرداران جهادهای تاریخی مسلمانان یاد میکند که چگونه با درس آموزی از قرآن و اعتماد به خدا و خویش! مشکلات گوناگون را بر خود برای خویش سهل نموده و برای تعیین و تغییر تقدیر تاریخ تلاش و کوشش میکردند.

آنچه قبلا از گفته های او در مورد امام علی (ع) آورده ایم شمه ای از اظهارات ایشان در این باب است و خود نشان میدهد که ایشان با چه دقت و رقتی به درک لطافت های و ظرافت های تاریخی پرداخته و حوادث و رویدادهای تاریخی را بعنوان درس و عبرت برای نسل نو مسلمانان ارائه داده است.

نظرات 2 + ارسال نظر

کاش از این درد یک قطره اش را به مردم بی خیال هزاره بخشیده بودند.

ممنون برادر عالی بود. احسنت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد