اگر حافظ زنده بود، با چه دیدی به این اشعار می نگریست؟ ایا در خیالگاه حافظ می گذشت که روزی و روزگاری که از او فقط یاد و دیوانش باقی مانده باشد و بس کسانی از راه رسیده و تلاش کنند با ذوق حافظ گونه شعر بسرایند؟
و اگر الان سر از خاک بر دارد، آیا به اینکه اشعارش دستمایه چنین تصرفها شده است، افسوس کرده و از اینکه با آنهمه زحمت و تاکید و تکرار تصحیح هایش دیوانی برای تمام افراد و تمام فصول نگاشته است، اظهار پشیمانی خواهد کرد؟
نظر شما هرچه باشد برای من محترم است، ولی آنچه خود می اندیشم اینکه هرگاه شعری به سبک حافظ سروده میشود، جذابیت حافظ وار یافته و هاله ای از تقدس (اگر تعبیر درستی باشد! ) آنرا فرا میگیرد و بویی از عرفان و عشق!
مگر این شعر چنین نیست؟
الا یا ایها الساقی أدر کاساً و ناولها
که تا زنگ هوای نفس بزداییم از دلها
دلی کو داغ عشق دوست همچون لاله بردارد
فروغ داغ آن دل روشنی بخشد به محفلها
اگر کشتی جان طوفانی عشق جنون گردد
سپارد دل به دریایی که هیچش نیست ساحلها
خوشا آنانکه می بندند دور از نفس بدحالی
بشوق وصل او در کاروان عشق محملها
چراغ عشق ومهر ومعرفت باید، که تا روزی
نهی پا در ره مقصود و سازی قطع منزلها
27/3/1382
سلام دوست گرانمایه جناب نظری! از حضورسبزت بسیار ممنونم ونیز نگاه موشکافانه ات را در وادی مسایل ایدیولوژیک وغیره ارج می نهم
تفاوت از زمین تا آسمان است!!!!
ولی بازهم نسبت به سروده های دیگر بسیار متفاوت است. احسنت!
تشکر خوب بود
""باچه دیدی به این اشعار نگاه می نگریست"؟؟؟؟؟؟؟؟؟ فکر نمی کنید اشتباه تایپی کرده باشید؟
جالب بود
با آخرین اخبار حوزه غرب در خدمتم. وبلاگ علمی ودقیقی دارید.
جالب بود.
خنداند!!
نظری جان وبلاگ قشنگی دارید موفق باشی . خیلی ممنون که وبلاگ مون را باز سازی کردی . باز هم زحمت می دهم که ملنند وبلاگ تون درست کن ممنون و متشکر .اعیاد شعبانیه مبارک در زنگی موفق باشید
آقای نظری از مطالب خوب تان ممنونم. موفق باشید.
سلام خوب بود. با مطالب داغ در مورد افغانستان در خدمتم.
سلام . جالب بود