بی تفاوت نمانیم!

گفته اند: "خدا پاسدار (یا خون خواه) خونهایی است که بدون هیچ گناهی به زمین ریخته میشود".  

این گفته یک حقیقت انکار ناپذیر است ولی نمیشود همه کارها را به خدا واگذار کرد و خود دست بسته منتظر نشست تا خدا دست از آستین قدرت بر آورده انتقام خون بیگناهان را بگیرد, چه آنکه خداوند بر اساس سنت های تغییر ناپذیرش, قسمتی از کارها را بعهده خود آدم ها گذاشته است, گرچند خود بعد ازهمه آنها منتقم نهایی و داور دادگر آخرین است.

هزاره های کوئته در چند روز گذشته روزگار سختی را تجربه کردند و الان هم میکنند، وضعیتی که همه هزاره ها را به حرکت و انقلاب واداشته و میشود آغازی یک مرحله جدیدی از حرکت های انقلابی و هویت یابانه هزاره ها تلقی شود.

نمیتوان تردید داشت که وضعیت جاری کوئته باید هر دلی از هر انسانی را بدرد آورده و همه آگاهان جهان را به واکنش وامیداشت، و تمام مدعیان راستین و دروغین حقوق بشر را - از روی صداقت و راستی یا از روی ریا و تظاهر- به خیابان میکشاند و... که هیچ کدام صورت نگرفت- مگر در حد بسیار ناچیز که باید از آنها و احساسات شان سپاسگذاری کرد- و بار دیگر سعدی شیرین سخن که گفته بود:

بنی آدم اعضای یک پیکرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضو ها را نماند قرار

...

شرمنده اخلاق غیر بشری حاکم بر امروز دنیا و دنیای امروز کرد. دنیایی که ادعا میشود در اثر تبادل دقیق و سریع اطلاعات تبدیل به دهکده شده است. ولی چه کنیم وفتی دلهای نچسپ و دور از هم با یکدیگر در ارتباط باشند و از هم خبردار، کاری از پیش نخواهد برد.

با همه اینها

باید توجه داشت که گاهی مشکلات برای آن بسراغ انسان می آید که وی را بسوی کمال و تکامل بیشتر کشانده و به تلاش مضاعف جهت رفع کمبودی ها نقایصی که دارد فرا بخواند. بقول اقبال لاهوری:  

ممکنات قوت اصحاب کار/ گردد از مشکل پسندی آشکار 

یعنی استعدادهای بالقوه بسیاری از افراد تنها از طریق کارهای شاق و نیز تحمل وضعیت های نابسامان و مشکل, آشکار شده و به فعلیت می رسد. حال این بستگی به افراد، گروهها و جوامع دارد که از این مشکلات و سختیها چه درسی بگیرند و چه واکنشی نشان دهند و تا چه اندازه پیامدهای مثبت و منفی واکنش های شان را دنبال نموده با کاستن از جوانب منفی آن، پیامدهای بدست آمده را در جهت منفعت یا بعضا منافع خود/ خودشان جهت دهی کنند.

هزاره ها دقیقا در یک همچه موقف و موقعیت حساس قرار گرفته اند. کشته های بگناه زیادی داده و حرکت اجتماعی توام با همدردی و اتحاد و همبستگی ای را شروع کرده اند، اما اینکه از این حرکت خود جوش مردمی، چه سودی برده شده و نخبگان این جامعه چه کارهای برای امنیت بیشتر این مردم انجام خواهند داد، سوالی است که پاسخ ان را باید از گذشت زمان جویا شد.

ولی آنچه مهم است اینکه، چه نخبگان ما کاری بتوانند و چه نه چه ازین فرصت طلایی و امتیاز بزرگ اجتماعی ای که بدست آورده اند، استفاده برند یا نه؛ حد اقل سودی که جامعه هزاره بعنوان یک واحد اجتماعی از این کشتارهای بی رحمانه و غیر انسانی خواهند برد، تثبیت جایگاه و پایگاه اجتماعی شان در کویته است. چیزی که تا انجا که من دنبال کرده ام، هیچ اشاره ای بآن در رسانه ها نشده است.

از آنجا که هدف از ایجاد این خونریزیها و هراسها، جا انداختن این نکته در ذهن هزاره های کوئته بود که آنها هیچ پایگاه محکم و حامی جدی در جهان نداشته و بسادگی میشود امنیت جانی و مالی شان را بخطر انداخت، تظاهرات جهانی هزاره های جهان و موضعگیری جدی و در نوع خود جدید برخی از سران سیاسی جهان میتواند پشتوانه خوبی برای برادران هزاره ما در کویته بحساب رفته و دلگرمی مناسبی برای ماندن و بودن در این مکان بوجود آورد.

علاوه بر این، ستم های صورت گرفته موقعیت هزاره و نیز هویت ملی-پاکستانی شان را نیز بیش از پیش تثبیت نموده و آنها را بعنوان عضو جدا ناشدنی کشور پاکستان تعریف خواهد کرد. این نیز چیز ساده نبوده و باید تلاش شود باین سادگی از دست ندهیمش.

هزاره ها در قدیم جایگاه قابل توجهی در پاکستان داشته و تلاشهای صادقانه آنها برای حیات و نجات پاکستان چنان چشمگیر است که هیچ انسان مطلعی را توان انکار آن نیست ولی در این اواخر بعلت هایی پیدا و پنهان (که باید دقیقا مورد بررسی قرار گرفته و شناسایی شود) این تلاشها نادیده گرفته شده است، کمترین کاری که در این زمینه شده است و میشود، احیای این ذهنیت در افکار پاکستانیها غیر هزاره است که "هزاره های کویته عضوی از اعضای خانواده متحد پاکستانی است" و هر پاکستانی منصف و میهن دوست باید از حقوق پایمال شده آنها دفاع نموده و کشتار بیرحمانه شان را محکوم کند.

البته نباید انتظار داشت، اقدامات صورت گرفته کافی است، همچنانکه نباید انتظار داشت بعد از این هیچ حادثه مشابهی رخ نخواهد داد و اگر بدهد نشان دهند عدم واقعیت دست آوردهایی است که در این نوشتار بدان اشاره رفت. زیرا پاکستان به طبیعت تشکل و ساختار قومی مذهبی خاصی که دارد، همواره عرصه چنین کشت و کشتارها بوده است، گرچند برای هزاره ها تجربه نوینی است و باید کوشش کرد از اینگونه تجربه کم و کمتر پیش آمد کند.

نظرات 2 + ارسال نظر
بیدار 1390/07/25 ساعت 08:58 http://d-bedary.blogfa.com/

سلام جناب نظری!
نمی نویسی اگرنوشتی خوب می نویسی. حالا مرد می خواهد که بیاید و بخواند . یک متن طولانی و سنگین و استدلالی!!
دست توانایت درد نکند.

پویا 1390/07/26 ساعت 10:09 http://naveshtan.blogfa.com

مثل همیشه عالی عالی بودَ دستت درد نکند تشکرهای زیاد. قابل استفاده بودید!!!
من هم ممکن است بروم دنبال کاری دیگر و بعد از این زود زود آپدیث نکنم (همانند سابق که ماه ها طول میکشید تاسری بزنم). از اینکه مرا پذیرفته و در لیست وبلاگت اضافه کردی سپاس و شاید هم از جای دیگر بهت سر بزنم. منتظر باش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد