غرب ستایی و غرب ستیزی افراطی

در کشور ما بعنوان یک کشوری که بعد از طالبان نفس تازه ای کشیده و گویا جدیدا با غرب آشنا شده است،  و نیز برخی از کشورهای تازه راه افتاده دیگر شرقی، دو نوع گرایش افراطی - که خود افراط از ویژگیهای چنین جوامع تازه راه افتاده است- نسبت به غرب و جود دارد: 

یکی غرب ستایی افراطی، دیگری غرب ستیزی افراطی. 

گروه اول، چنان اند که هیچ نقطه ضعفی در غرب نیافته و آنرا کعبه آمال و اتوپایی خیالی و فرضی ای که مدام در اندیشه بشر بوده و نسلهای نسل در انتظار رسیدن به آن، جان دوست داشتنی شان را از دست داده اند، قلمداد میکند. 

این گروه هرچه غرب و غربی است را دوست دارند از رنگ مو، رنگ چشم، رنگ لباس، رنگ عقیده، گرفته تا هرچه که قابل فرض است از خوردنی و بردنی و... . و متقابلا هرچه چنین نیست را بد میندانند. 

سابقا اگر کسی لباس پاره پاره یا پینه خورده می پوشید (که معمولا مال فقرا بود)، احساس سرخوردگی میکرد و خجالت میکشید، اما به برکت این تقلید تام و کورکورانه، الان اینگونه پوشیدنها رسم و بلکه مد شده است. البته نه اینکه کهنه بپوشند، بلکه مد کهنه پوشی در می آورند! اینکه کسی کهنه بپوشد تا فقیری احساس بدی نداشته و از فقرش رنج بیشتر از آنچه از نداشتن میکشد، متحمل نشود، کار خوبی است هم انسانی هم اخلاقی ضد مصرف و اطراف، ولی اهل تقلید چنین نیستند. آنها چون کهنه پوشی را مد کرده اند، همان کهنه نما ها را به قیمت چند برابر لباس های درست حسابی میخرند و می خرند و باز هم می خرند! 

چرا چنین میکنند؟ چون یا حضورا دیده اند یا در فیلمهایی که سیل آسا سرازیر میشوند و به قیمت های ناچیزی در اختیار همگان قرار میگیرند؛ که تعدادی در آن سوی آب چنین میکنند. و چون این طور می بینند، همینطور نیز میکنند بدون اینکه دقت کنند در پس بسیاری از این کارها، رسمی، رواجی، فلسفه ای و علتی خوابیده است. 

گروه دوم، چنان است که هیچ نقطه مثبتی در غرب و کارنامه آنها نمی بیند و نمی یابد! آنها چنان در برخی از اقدامات غیر انسانی و استعمارگرانه غرب غرق اند، که تمام کارهای شان را مزورانه، غیر اخلاقی و در جهت سود جویی و منفعت طلبی اقتصادی و... تلقی نموده و تمام داشته های شان را بی ارزش! قلمداد می کند. 

این گروه با توجه به تقابلی که با گروه قبلی دارد، هرچیزی که رنگ و لعاب غرب و غربی داشته باشد با زشت دانسته و بد جلوه میدهند. اگر غربی ها کمک مالی ای هم بکنند، این گروه آنرا کاری در جهت جلب منافع مالی و اقتصادی تلقی نموده و از اینکه چنین کمکهایی انساندوستانه ای را قبول کنند، بیم دارند. دقیقا همانند آدم مارگزیده که از ریسمان(به خیال اینکه مار است) می ترسد، از هر اقدام غربیون هراس دارند. 

تعدادی حتی کار را بجایی میرسانند که تمام داشته های غربی در باب علم و فلسفه و... را نیز تخطئه میکنند و اینکه آنها چون غرق در مادیات اند، از رسیدن به ظرافت هایی که از لازمه چنین علوم دقیق و ظریف است، عاجز اند؛ برای درک اینگونه مسایل، باید رنج برد زیرا «عاشقی شیوه رندان بلا کش باشد»! 

این دو گروه گرهی باز نشدنی در فرایند سالم سازی فرهنگی برای جوامع در حال توسعه و نیز جوامع فاقد توسعه، بشمار رفته و برای هر نوع اقدام اصلاح طلبانه و صلح جویانه باید از هردو طیف و افکار شان دوری گزید. 

سخنی از علی (ع) نقل شده که در مورد افراط و تفریط فرمود: «چپ و راست لغزنده و  گمراهی آور است، راه میانه راه راست و گشاده است». همچنانکه در مورد افراط گرایان راستی و چپی (یا همان افراط گرایان و تفریط کنندگان) فرمود: «جاهل را جز در حال افراط و تفریط نیابی». 

این دو جمله بیانگر روشنی برای این مطلب است که افراط و تفریط اولا زایده جهل است، و ثانیا هردوی آنها لغزنده و گمراه کنند می باشد. لذا در هر کاری، برای رسیدن به هدف و نیز دوری از جهل و جهالت باید راه متوسط و میانه ای در پیش گرفت و در مورد غرب شناسی نیز. 

غرب یک جامعه متشکل از خوبان و بدان است (همانند هر جامعه دیگر) و یک فرهنگ تشکیل شده از درست و نادرست و خوب بد، صحیح و ناصحیح. اگر خوبان و خوبی ها را می باید دید، بدان و بدیها را نیز نباید نادیده گرفت. اگر باید در مواردی تقلید کرد، پرهیز از تقلید را در برخی دیگری از موارد نیز نبایستی از نظر دور داشت. اما این بعهده اندیشمندان صاحب نظر است که چه چیزی خوبست و چه چیزی بد، کجاها باید مقلدانه پذیرفت و کجا ها بایستی مجتهدانه پیش رفت.  

پس می باید که منتظر انان بود، و از آنها قبول کرد نه که هرکسی برای خود صاحب نظر شویم. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد