نقش قرآن

علامه اقبال لاهوری:

        نقش قرآن چون براین عالم نشست          نقش های پاپ و کاهن را شکست

        فـاش گویم آنچه در دل مضمر است          این کتابی نیست، چیزی دیگر است

        چونکه در جان رفت، جان دیگر شود          جان چو دیگر شد، جهان دیگر شود

 

 

متن و معنی

زین سبب پیغمبر با اجتهاد
نام خود و آن علی مولا نهاد
گفت هر کو را منم مولا و دوست
ابن عمّ من علی مولای اوست
کیست مولا؟ آنکه آزادت کند
بند رقیت ز پایت وا نهد.
(مولانای بلخی)

ادامه نوشته

امام علی و همدردی با طبقه‌های پایین جامعه

و اگر مىخواستم، مىتوانستم به عسل ناب و (نانی از) مغز گندم و (لباسهایی از) پارچههاى ابريشمى دست يابم. ولى هرگز هواى نفس بر خردم چيره نخواهد شد، و حرص و آز مرا به سوى خواستن و گزيدن خوراكي‌هاى گوارا رهنمون نشود. چگونه چنین کنم، در حالى كه شاید در يمامه يا حجاز كسى باشد كه اميد دسترسى به قرص نانى نداشته و سيری را به ياد ندارد. 

آيا سزاوار است كه من با شكم پر و سير شب را به روز آرم و پيرامونم شكمهاى گرسنه و جگرهاى تشنه تفتيده به سر برند... آيا به همين دل خوش كنم كه مرا امير مؤمنان بگويند ولى هيچگاه در ناگواري‌هاى روزگار با آنان دمساز نباشم و در دشواري‌هاى زندگى پيشاهنگ و نمونهاى نشوم؟ 

مرا براى اين نيافريدهاند تا مانند چارپايانى كه سر در آخور دارند و تنها به علف خوردن مىپردازند، خود را به خوردن خوراكی‌هاى گوارا سرگرم سازم. و يا همچون حيوانات رها شده ولگرد براى پر ساختن شكم خود به هر خاكروبهاى سر بزنم، آيا مرا بيهوده آفريدند آيا مرا به بازى گرفتهاند آيا ريسمان گمراهى در دست گيرم و يا در راه سرگردانى قدم بگذارم ...

(قسمتی از نامه(45) امام علی به یکی از والی هایشان).

رمضان، ماه رحمت‌ها و زحمت‌ها

"رمضان" را گویند از لفظ عربی "رمض" به معنی «شدت حرارت» گرفته شده است. این کلمه در عین اینکه مصدری از مصدرهای لفظ مذکور می باشد، نام نهمین ماه از ماه‌های سال عربی یا قمری نیز بشمار میرود و البته تمام ارزش،‌ اهمیت و شهرتش را مدیون این معنی خود است.

ماه رمضان در آموزه‌های اسلامی جایگاه ویژه داشته و رحمت‌های فراوانی برای آن ذکر شده است که قبولی دعاها، آمرزش گناهان، توجه ویژه‌ی خدا به بندگان تا حدی که هر نفس انسان روزه دار ارزش تسبیح و ذکر خدا را دارد و خوابش عبادت محسوب می‌شود، و...، از جمله‌ی آنهاست.

ادامه نوشته

کلیدها را قفل مخوانید2 (تاملی دیرهنگام بر مقاله سخیداد هاتف)

قسمت دوم(و پایانی. تاریخ نشر اول: ۱۵/۱۱/۸۹)

هاتف می نویسند: «نکته ی مهمی که در این جا باید به یاد داشت این است که اسلام آمده بود تا نظام خاندانی قدرت را بر هم بزند و نوعی شایسته سالاری مبتنی بر علم و تقوا را جانشین آن کند. اما برجسته ترین مدافعان این نظم جدید علم محور و تقوا محور، یعنی امامان شیعه معتقد بودند که این شایسته گی در خاندان خود شان هست و ادامه می یابد. به این معنا که همان چیزی را که در خاندان های دیگر نمی پذیرفتند، در خاندان خود مقبول و بل لازم می دانستند»

ادامه نوشته

امت وسط و معتدل (1)

بعضی از آموزه‌های صریح قرآنی که اتفاقا امور روشنی نیز هستند، به‌شدت از مهجوریت و متروک ماندن را تجربه کرده و میکند. این آموزه‌ها معمولا بار ادراکی عمیق و دقیقی از متن و نیز تاثیر سهمگینی در شک‌گیری باورها و اصول و میانی مورد پذیرش ما برخوردارند.

یکی از این مسائل بسیار مهم و تاثیر گذار، اعتدال امت اسلامی است، و مهم تر اینکه این اعتدال نیز به جعل الهی صورت‌گرفته و نه بر اثر تجربه‌ها و رفتارهای ممتدی که معمولا یا خطا پذیرند یا هم ضمانت لازم برای ادامه یافتن را ندارند.

خداوند در قرآن مجید با صراحت تمام می‌فرماید:

"وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيداً..." : و بدين گونه شما را امّتى ميانه كرده‏ايم تا گواه بر مردم باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد (ترجمه گرمارودی).

پرسش‌هایی که در مورد چنین آیه‌ی صریحی مطرح است، میتواند چنین باشد:

جعل موجود در این آیه چگونه جعلی است؟ جعلی تکوینی است یا تشریعی؟

امت میانه و معتدل یعنی چه؟ به عبارت بهتر، اعتدال در اینجا ناظر به چه معنائی است؟

این اعتدال چه ثمرات و پیامدهایی دارد؟

ادامه نوشته

کلیدها را قفل مخوانید1 (تاملی دیرهنگام بر مقاله سخیداد هاتف)

مقدمه

چند سال پیش که از سوئی آشنایی با وبلاگ و وبلاگ نویسی نداشتم، و از سوی دیگر از روی اتفاق نوشته جناب آقای سخیداد هاتف را به نقد و بررسی گرفته بودم، مجبورا آن را به "سایت غرجستان" فرستاده و از این طریق به نشر سپردم؛ اکنون دلم هوای نشر و در واقع نقل آن از آنجا به اینجا کرد. گرچند این کار تاریخ واقعی نشر آن را بهم میزند ولی برای آنکه آن تاریخ نیز نامعلوم نماند، میتواند با ثبت آن این عذر نه چندان موجه را، توجیه کرد. تاریخ نشر قسمت اول ۹/۱۱/۸۹، بوده است.

ادامه نوشته

کرامت انسان در قرآن و نقش تربیتی آن_ آخرین قسمت (8)

نتیجه، منابع و مآخد

... توجه به کرامت ذاتی انسان، در قدم اول انسان را با خودش آشنا‌تر نموده و مقام و جایگاهی که او در منظومه هستی دارد را به او می‌نمایاند. انسان در این نگاه جامع، خود را میان دو بی‌نهایت می‌یابد: بی نهایت لجن، بی‌نهایت فرشته. او خود را کسی می یابد که آمده است تا بماند و برای همیشه بماند، و این ماندن را نیز آرزو می‌کند و آرزویش را با تمام وجودش درک می‌کند. از طرف دیگر، انسان با علم یقینی می‌داند که جهان مادی، محدود و چند روزه است، و هیچ کسی در آن ماندگار و ماندنی نیست و نمی‌تواند باشد. انسان در گیرودار میان این شوق شدید به ماندن، و این یقین شک ناپذیر به رفتن، خود را بی‌چاره یافته و از حل معادله پیچیده رفتن و ماندن عاجز و درمانده می‌یابد. دقیقا در همین وضع و حال بی‌چارگی و درماندگی، دین دست او را گرفته و معضل معادله رفتن و ماندن را برایش حل می‌کند. دین از ماندنش می‌گوید و از ضرورت آن و اینکه نمی‌شود نماند...

ادامه نوشته

کرامت انسان در قرآن و نقش تربیتی آن(7)

چرائی خوار داشتن دنیا

... به‌صورت خلاصه و در یک تقسیم منطقی می‌توان بهرمندی از نعمت‌های دنیا و آخرت را به چند دسته، و بدین ترتیب تقسیم بندی کرد:

الف) برخورداری از نعمت‌ها و سعادت دنیا و آخرت(بقره،201).

ب) محرومیت از نعمت‌ها و سعادت دنیا و آخرت(حج،11).

ج) برخورداری از نعمتهای دنیا و محرومی از سعادت آخرت(بقره،200).

د) محرومیت از نعمتهای دنیا و برخورداری از سعادت آخرت[ii].

آنچه در اسلام، با توجه به کرامت و همچنین مقام بلندی که برای انسان قایل است، مطرح و همگان بدان فراخوانده شده و بر آن تاکید فراوان رفته است، همان نوع اول می‌باشد یعنی برخورداری از نعمت و سعادت دنیا و آخرت. آیاتی از قبیل «قل من حرم زینۀ الله...» و همچنین روایاتی که در باب جواز بلکه استحباب و حتی وجوب استفاده از نعمت‌ها و لذت‌های مادی و دنیوی نازل و وارد شده‌اند و شماری از آن‌ها قبلا مورد اشاره قرار گرفت، دلیل این مدعا است. ما نه فقط مجاز به استفاده از نعمت‌ها و لذت‌های این جهانی هستیم، بلکه مامور به اعمار و آباد کردن آن نیز می‌باشیم « هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الأَْرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها» (هود، 61)....

ادامه نوشته

کرامت انسان در قرآن و نقش تربیتی آن(6)

معنی خوار داشتن دنیا

... در اسلام - برخلاف مسیحیت تحریف شده فعلی[i]- دنیا بصورت مطلق منفور و مردود نبوده و انسان مجاز به استفاده از تمام لذت های حلال آن می‌باشد. نه فقط مجاز که حتی برخی تعبیرات قرآنی و روائی، اشعار به تشویق به این استفاده‌های قانونی و قانونمند از این نعمتهای الهی دارند؛ مانند پرسش توبیخی «بگو: چه كسى زيورى را كه خداوند براى بندگانش پديد آورده و (نيز) روزى‏هاى پاكيزه را، حرام كرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگى اين جهان براى كسانى است كه ايمان آورده‏اند، در روز رستخيز (نيز) ويژه (ى مؤمنان) است اين چنين ما آيات خود را براى گروهى كه دانشورند روشن مى‏داريم» (اعراف، 32). یا دستورهای صریحی چون: «هان اى مؤمنان! از چيزهاى پاكيزه‏اى كه روزيتان كرده‏ايم بخوريد و خداوند را سپاس بگذاريد اگر تنها او را مى‏پرستيد» (بقره، 172). و «و از آنچه خداوند حلال و پاكيزه روزى شما كرده است بخوريد و از خداوند كه بدو ايمان داريد پروا كنيد»(مائده، 88)...

ادامه نوشته

کرامت انسان در قرآن و نقش تربیتی آن(5)

دنیا در نگاه دین

از لحاظ لغوی و ادبی، «دنیا» بر وزن «فُعلا» بوده و مؤنث ادنی به‌شمار می‌رود (ابن‌منظور، 1414: ج14 ص273)، همانند «کبری» که مؤنث «اکبر» است، و... بنا براین لفظ دنیا از لحاظ اشتقاق خودش یک ناقص واوی بوده که از فعل «دنو» گرفته شده و به معنی نزدیک است، نه «مهموز اللام»‌ی که از فعل «دنأ» به معنی پست و حقیر، گرفته شده باشد(فراهیدی، 1410: ج8، ص75). با توجه به این ریشه اشتقاقی، می‌شود گفت که دنیا نه بمعنی «پست» و «حقیر» بلکه بمعنی «نزدیک» و یا «اول»، «اولین»، «مقدماتی»، و واژگانی از همین نوع و ردیف می‌باشد.

ادامه نوشته

کرامت انسان در قرآن و نقش تربیتی آن(4)

نقش تربیتی کرامت

توجه به کرامت انسانی، می‌تواند نقش حیاتی و چشمگیری در شکل‌دهی رفتار انسان که تعبیر دیگری از «تربیت» است، ایفا نموده و او را از ابتلاء و اعتنا به امور بی‌ارزش یا کم‌ارزش، دور بدارد. و این چیزی است که به نظر من در روایات تربیتی پرشماری بدان اشاره رفته یا حتی تصریح شده است، که شاید بتوان همه آن‌ها را در عنوان کلی «دنیا» خلاصه کرد، که نوع رفتار در قبال آن به صورت بی‌اعتنایی به «دنیا» ظهور و بروز می‌یابد.

ادامه نوشته

کرامت انسان در قرآن و نقش تربیتی آن(3)

چیستی کرامت

برمبنای تبیین صورت گرفته، می‌توان گفت کرامت در واقع همان ویژگی و ارزشی است که از انسان، این موجود مخلوق و ممکن الوجود، چیزی شبیه به خالق واجب الوجود ساخته و او را با خدا پیوند ناگسستنی می‌زند. این ویژگی انسان، دقیقا همان چیزی است که او را از سایر مخلوقات ممکن متمایز نموده و راهی مسیری می‌کند که هیچ یک از موجودات، به‌جز او را، راهی به آن نیست

ادامه نوشته

کرامت انسان در قرآن و نقش تربیتی آن(2)

نقش قرآن در دگرگونی نوع نگاه انسان به خدا و هستی

در یک نگاه کوتاهِ حقیقت طلبانه، و تا آنجا که شواهد تاریخی و همچنین نصوص دینی، کمک می‌کند،‌ به این نتیجه می‌رسیم که قرآن مجید و در مجموع اسلام با تأکید و تکیه بر یک هستی شناسی و به تبع آن انسان شناسی جدیدی،‌ وارد عرصه زندگی بشر شده و توانست «انقلاب» و دگرگونی عظیمی را در نوع نگاه انسان به «خودش» و به طور کلی به تمام «هستی»، بوجود آورد...

ادامه نوشته

کرامت انسان در قرآن و نقش تربیتی آن(1)

چکیده/ مقدمه

این سلسله مقالاتی که در چند قسمت به نشر خواهد رسید، بصورت مختصر نکاتی چندی در مورد کرامت ذاتی انسان مطرح می‌کند و همچنین نقشی که این ویژگی ذاتی و متعالی، در تربیت و جهت دهی اندیشه‌ها و عملکرد‌های انسان ایفا می‌کند.

نوشته حاضر، بعد از ذکر شیوه‌های ممکن و نیز رائج تربیت، تاکید دین بر ویژگیهای انسانی را مورد توجه قرار داده و آن را یک شیوة تاثیرگذار، مهم و حیاتی در باب تربیت، قلمداد می‌کند. سپس با اشاره به انقلابی که قرآن مجید، در «نوع نگاه» انسان به خدا، خود و دیگر مخلوقات آفرید، به توضیح معنایی و مصداقی کرامت پرداخته و با استناد به نمونه‌هایی از روایات پرتعدای که در این باب نقل شده است، چشمگیرترین جلوه کرامت را از دیدگاه دینی، در خوارشمردن «دنیا» و دوری از آن می‌یابد.

در ادامه این نوشتار، خود را مجبور به توضیح معنی دنیا از نگاه دین، و همچنین مراد و مقصود دین از خوار شمردن دنیا و دوری گزیدن از آن یافتیم. این بحث، گرچه از جهتی خروج از موضوع بشمار می‌رود، ولی با توجه با ارتباط بسیار نزدیکی که با آن دارد، طرح آن را برای اجتناب از هرگونه سوء تفاهم در این زمینه و پیش‌گیری از افتادن در دام نگاه راهبانه به «دنیا»، لازم و اجتناب ناپذیر دیدیم. زیرا دقیقا از همین جاست که می‌توان درک درستی از موضوع و محمول بحث به دست آورد و در مورد درستی و نادرستی چنین نگاه تربیتی‌ای، اظهار نظر کرد.  

واژه‌های کلیدی: انسان، کرامت، دنیا، دین، تربیت، ارزش، دنیاگریزی.
ادامه نوشته

شروط لازم تقرّب به حقیقت /مصطفی ملکیان

بعضی از شروط لازم نزدیکتر شدن به حقیقت عبارتند از اینکه :

الف ) شخص خود را واجد ومالک حقیقت ودانای به حقائق نداند . کسی که دستخوش خودشیفتگی و عُجبِ فکری است و خود را عالم به همه ی حقائق یا ، لاأقل حقائق مهم وضروری ، میداند و ، بالطّبع ، اهل جزم و جمود است دست به کاری، در جهتِ تقرّب به حقیقت ، نمی زند ، چون حقیقت را در نزد خود حاضر واین کار را تحصیل حاصل میداند.

ب) شخص خواستار و جوینده ی حقیقت باشد . نیازی به گفتن نیست که صِرفِ اینکه فاقد چیزی باشیم برای حرکت در جهت تحصیل آن چیز کفایت نمی کند، باید طالب آن هم باشیم . کسی که طالب حقیقت نیست ، حتّا اگر بداند ویقین داشته باشد که حقیقت را در اختیار ندارد ، برای به دست آوردن آن کاری نمیکند؛ وآن کسی که خواهان دوری وبی خبری از واقعیت هاست ، حتّا اگر فقط خواهان دوری یا بی خبری از واقعیّتهای دردانگیز یا نامطبوع باشد ، طالب حقیقت نیست ، بلکه خود فریب است. خودفریبی جز این نیست که عالماً عامداً وآگاهانه و هدفمندانه از حقائق نامطبوع وامور دردانگیز، در باب خود یا جهان ، اجتناب شود. این خود فریبی ، البته ، به نوبه ی خود ، موجب پیدایش حالات ذهنی_ روانی ای مانند بیخبری ، باور کاذب ، آرزو اندیشی ، آراء ناموجّه ، وفقدان آگاهی روشن می شود . وقتی پدر ومادر درباب فضائل وهنرهای فرزندان خود مبالغه میکنند ، عشاق قرائن وشواهد ِ واضحِ دالّ براینکه معشوقشان دوستشان ندارد را به چیزی نمیگیرند؛ شکمباران برای عدم نیاز به رژیم غذایی دلیلتراشی میکنند وبیمارانی که درحال احتضارند به خودشان تلقین میکنند که وضع سلامتشان رو به بهبود است با مصادیقی از خود فریبی روبه روییم که ، در هیچیک ازآنها ، کسی خواستار و جوینده ی حقیقت نیست.

ادامه نوشته

موقعیت شناسی

درک اینکه ما چه هستیم و از کجا و در کجا و به کجا میریم؟ در واقع درک موقعیتی است که ما در آن قرار داریم و از دو بعد دینی-اخلاقی و همچنین اجتماعی دارای اهمیتی ویژه.

هرکسی باید در قبال سئوال مذکور تعیین موضع کرده و بتواند دقیقا بدان پاسخ بگوید. سئوال مذکور همچنانکه گفته شد، یکبار جنبه دینی- اخلاقی پیدا میکند، بدین معنی که ما بعنوان یک انسان متدین که پابند احکام دستورات و در کل نظام اخلاقی دین هستیم، باید از منظر دینی بدان پاسخ بگوییم. بار دیگر جنبه اجتماعی-سیاسی و بعنوان یک فرد از افراد جامعه یا یک جامعه از یک کتله اجتماعی بزرگتر بنام ملت یا... و روشن است که پاسخ آن نیز به موازات اصل سئوال تغییر یابد.

 

ادامه نوشته

درس تفسیر

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم  (۲۷/۷/۹۰/ همراه پرسش و پاسخ)
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿إِنَّ الَّذِينَ جَاؤُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنكُمْ لاَ تَحْسَبُوهُ شَرّاً لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّي كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ (11) لَوْلاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْراً وَقَالُوا هذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ (12) لَوْلاَ جَاؤُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولئِكَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذبُونَ (13) وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِي مَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ (14) إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُم مَا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمٌ (15) وَلَوْلاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا يَكُونُ لَنَا أَن نَّتَكَلَّمَ بِهذَا سُبْحَانَكَ هذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ (16) يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَن تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَداً إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ (17) وَيُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الآيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (18) إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ (19) وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ (20)﴾
بعد از اينكه در صدر اين سور‌ه به عفاف دعوت كرد و از آلودگي و بزهكاري پرهيز داد و جريان قذف را در چهار مورد مطرح كرد كه اگر مردي زن خود را قذف كرد جريان بِهال و لعان مطرح است كه در محكمه حاكم شرع بايد باشد و بعد تفرقه و حرمت ابدي مي‌آيد و اگر اين قاذف با مقذوف, نسبت زوجيّت نداشتند آن مقذوفه سه حال دارد يا محصنه يعني عفيفه است يا غير عفيفه, غير عفيفه يا مشهوره به بزهكاري است يا نيست اگر آن مقذوفه, مُحصنه بود كه حدّ قذف بر قاذف جاري است و اگر محصَنه نبود ولي شهرتي به زنا نداشت حكم به تعزير مي‌شود و اگر شهرتي به زنا داشت باكي از اين حرفها نداشت ديگر نه حدّ قذف است و نه تعزير.

ادامه نوشته

کتاب زنده

آن کتا ب زنده قرآن حکیم

حکمت او لایزال است و قدیم

نسخه اسرار تکوین حیات

بی ثبات، از قوتش گیرد ثبات

ادامه نوشته

ما و دعا (2)

... پس کی این راز ها را با نیاز همراه کنیم؟

در عمیق ترین و تاریک ترین لایه ها و لحظه های شب! و چه خوب است و آبرو مند این لایه های تاریک و سیاه که هرچه سیاهی و سیاه روئی است را میشود در این سیاهی به سفیدی تبدیل کرد و آنچنان عظیم و باعظمت است که خدای هستی نیز از او یاد میکند و نه یاد که یه او سوگند میخورد[1]. این لحظه های دوست داشتنی، هرچه به آخر شب نزدیک تر شود بهتر است و چه بهتر که زمانی باشد که از تاریکی سیاه شروع شود و به سفیدی سپیده دم آنکه که صبح نفس میکشد و اعلان حیات تازه و حرکت دوباره میکند، ادامه یابد و شب تاریک را بروز روشن وصل نماید.

از این لحظه ناب با نام «سحر» یا میکنند، نام آشنایی برای آنانیکه نیاز وجودی شان را عمیقا درک میکنند و راه تامین و در واقع به روز کردن (و آپدیت نمودن) خود شان را نیز بلدند. و آنچه که از آن بعنوان راه و طریق از به روز شدن (آپدیت بودن) استفاده میشود با نام «دعا» یاد میکنند.

دعا یعنی خواندن، اما در اصطلاح دین یعنی نجوا کردن و خواندن خدا، خدایی که همه چیز دارد و همه چیز را او هستی داده است. خدائی که با همه عظمتش، خود را از بندگانش جدا ندانسته و به پیامبرش سفارش میکند که اگر کسی سراغ مرا از تو گرفت، من نزدیک ام و پاسخ خواسته هایشان را میدهم و... [2]. نه فقط این که دیگران بصورت صریح به خواندن خویش دعوت نموده و بدانها وعده بر آوردن حاجت داده است[3]، تا با او مانوس بوده و از افتادن در دام و دانه دیگران رهایی یابند. پس سحر و دعا دو یار نزدیک و صادق هم که اگر باهم باشند، میتوانند کارهای بزرگی بکنند؛ گرچند بدون هم نیز تاثیر خاص خودشان را دارند.

دعا و راز و نیاز، دو حالت دارد، حالت وجودی و حالت لفظی، در وضع اولش برای همه موجودات تحقق یافته و تمام وجود موجودات نیاز محض است و همه با تمام جودشان اظهار نیاز میکنند. اما در حالت دومی چنین شمولیتی نداشته و مخصوص کسانی است که به این نیاز دقیق و عمیق خود آگاهی داشته و از راه تحقیق یا به پیروی از انبیا و عالمان واقعی به این درک رسیده باشند. هستند کسانی که از روی جهل یا تجاهل، غفلت یا تغافل، این نیاز حیاتی شان را انکار نموده و میخواهند خود پرنیاز شان را، بی نیاز جلوه دهند؛ ولی باید دقت داشت که انکار واقعیت های عینی نفی واقعیت نکرده بلکه برای نفی کننده یا نفی کنندگانش اثبات حماقت میکند.

دعا در واقع بیانگر فرورفتن شخص دعا کننده تا اعماق وجود عمیق خودش و درک نیازهای آنچنان حیاتی او است، وجودی که با داشتن لایه های پرشمار، انسان این «موجود ناشناخته»[4] را به اعجوبه خلقت تبدیل کرده است.

قرآن مجید وقتی از بندگان خوب خدا یاد میکند چنین می فرماید: و بالاسحار هم یستغفرون: (آنها در سحرگاهان استغفار میکنند).

پیامبر اکرم می فرماید: بهترین زمانی که میشود خداوند را خواند (و با او به نجوا نشست) سحرگاه است. سپس این آیه را از قول یعقوب نبی (ع) (که خطاب به فرزندانش گفته است) تلاوت کرد که: بزودی از خدا برای تان طلب مغفرت خواهم نمود. و (پیامبر اکرم [ص]) فرمود: (درخواست) آنها را تا وقت سحر به تاخیر انداخت[5].



[1] - وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ: سوگند به شب، آن هنگام که با تاریکی اش رو آورد. (تکویر/17).

[2] -  وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي‏ وَ لْيُؤْمِنُوا بي‏ لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (بقره/186).

[3] - ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُمْ (غافر/60).

[4] - وام گیری از نام کتاب «انسان موجود ناشناخته» نوشته الکسیس کارل، فیزیولوژیست سرشناس آمریکایی. و کسی که مقالات متعددی در باب «نیایش» نوشت و شماری از آنها توسط مرحوم دکتر شریعتی ترجمه و در کتاب «نیایش» خودش به چاپ رسیده است.

[5] - اصول کافی، ج2 کتاب دعا، باب وقت دعا.

ما و دعا !

ما همیشه و همواره تلاش داریم که نیازهای خود را پنهان کنیم و خود را شخص مستقل و بی نیاز جلوه دهیم، گرچند با شیوه «بروت چربک»[1]؛ ولی مگر تا چند و تا کی و از چه کسانی؟ و اگر هم زمانی مجبور شویم دلی خالی کنیم و یا اظهار نیازی نماییم، کوشش میکنیم با بکارگیری سری ترین شیوه ممکن، بدان اقدام نماییم.

از طرفی نیازهای انسان نیز دریک سطح قرار ندارند، گاهی نیازیست عارضی و گاهی هم عرضی و گاهی هم وجودی! در تمام این موارد فرد نیازمند، راه و درگاه کسی را در پیش میگیرد که مطمئن است، اولا خود از چنین چیزی برخوردار است، و دوما او را نیز دست خالی برنمی گرداند. برای فراهم آوردن امور عارضی به اهل آن و برای دفاع و حمایت از عرض به اهل آن و برای پاسداری از وجود و هستی خود نیز به اهل آن رجوع نموده از او درخواست کمک و همیاری میکند...

ادامه نوشته

قرآن کتاب زندگی و زندگان !

قرآن مجید به صراحت دین اسلام را دین زندگی و حیات بخش معرفی مکند: 

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُم...[انفال/24].  

(اى کسانى که ایمان آورده‏اید! [دعوت‏] خدا و فرستاده‏اش را بپذیرید، هنگامى که شما را به سوى چیزى فرا مى‏خواند، که شما را حیات مى‏بخشد...).  

این یعنی اینکه قرآن خود، بعنوان تنها متن مورد توافق همه مسلمانان و مورد اتفاق نظر تمام صاحب نظران قرانی در بعد ثبوت تاریخی اش؛ کتاب زندگی و زندگان است! 

مراد از حیاتی که قرآن در پی آنست حیات و زندگی کامل و جامع انسانی است. قرآن مجید انسانی موجودی تعریف میکند که مرکب از دو ماهیت است یکی خدایی و دیگری زمینی و طبیعی! و به تبع چنین تعریفی انسان را دارای دو مرحله از حیات و زندگی میداند یکی زندگی انسانی- خدایی؛ و دیگری زندگی طبیعی و مادی...

ادامه نوشته

زاریهای فردای تبهکاران، منکران و کافران!

کسانی که امروز به حق و حقیقت دهن کجی نموده از روی تقصیر یا عناد از پذیرفتن آن سر باز میزنند،‌ فردا با مشاهده محکمه عدل الهی و نیز عذابها و محرومیت هایی که برای خودشان کسب نموده اند! دست به دعا برداشته با تضرع و زاری و کمال ذلت و بیچارگی از خداوند چیزهایی میخواهند که در این دنیا دشتند و از آنها استفاده نبرده اند.

قرآن مجید به شماری از این خواستها و درخواستها را، برای عبرت پذیری ما و قبل از اینکه فرصت کمی که در اختیار داریم از دست مان خارج شود، ذکر نموده و تاکید میکند که این در خواستها زمانی صورت میگیرد که دیگر فرصت جبران نیست و زمان عمل به پایان رسیده و وقت چیدن ثمر است. همانگونه که امام علی (ع) در بیان زیبایی می فرماید: الیوم عمل و لا حساب وغدا حساب و لاعمل: امروز روز عمل است و حسابی در کار نیست، فردا -بعد از مردن- روز حساب است وعملی در کار نیست. به این گفته دقت کنیم و عبرت بگیریم، شاید روزی نرسد که خود ما از کسانی باشیم که چنین گویند و با تاسف و درد دست روی دست مالیده، حسرت چنین فرصت های ناب را بخورد که:

1-     رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ.[1]

2-     رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ.[2]

3-     رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ.[3]

4-     رَبَّنا أَخِّرْنا إِلى‏ أَجَلٍ قَريبٍ نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَ وَ لَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ ما لَكُمْ مِنْ زَوالِ.[4]

5-     رَبَّنا هؤُلاءِ شُرَكاؤُنَا الَّذينَ كُنَّا نَدْعُوا مِنْ دُونِكَ فَأَلْقَوْا إِلَيْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّكُمْ لَكاذِبُونَ.[5]

6-     رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزی.[6]

7-     رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَيْنا شِقْوَتُنا وَ كُنَّا قَوْماً ضالِّينَ.[7]

8-     رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ.[8]

9-     رَبَّنا هؤُلاءِ الَّذينَ أَغْوَيْنا أَغْوَيْناهُمْ كَما غَوَيْنا تَبَرَّأْنا إِلَيْكَ ما كانُوا إِيَّانا يَعْبُدُونَ.[9]

10- رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبيلاَ * رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً كَبيراً.[10]

11- رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَ جاءَكُمُ النَّذيرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمينَ مِنْ نَصيرٍ.[11]

12- رَبَّنا مَنْ قَدَّمَ لَنا هذا فَزِدْهُ عَذاباً ضِعْفاً فِي النَّارِ.[12]

13- رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى‏ خُرُوجٍ مِنْ سَبيلٍ.[13]

14- رَبَّنا أَرِنَا الَّذَيْنِ أَضَلاَّنا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ نَجْعَلْهُما تَحْتَ أَقْدامِنا لِيَكُونا مِنَ الْأَسْفَلينَ.[14]



[1] - پروردگارا! ديديم و شنيديم اكنون بازمان گردان تا كارى شايسته كنيم كه ما (اكنون) يقين داريم (سجده/12).

[2] -  پروردگارا! عذاب را از ما بگردان كه ما مؤمنيم (دخان/12).

[3] - پروردگارا! اينان ما را بيراه كردند پس به آنها عذابى دو چندان از آتش (دوزخ) بده! (خداوند) مى‏فرمايد: براى همگان دو چندان خواهد بود اما نمى‏دانيد (اعراف/38).

[4] - پروردگارا! (مرگ) ما را تا زمانى نزديك پس افكن تا فراخوان تو را پاسخ دهيم و از پيامبران (تو) پيروى كنيم آيا پيش‏تر سوگند نمى‏خورديد كه بى‏زواليد؟ (ابراهیم/44).

[5] -پروردگارا! اينانند شريك‏هايى كه ما به جاى تو (به پرستش) مى‏خوانديم آنگاه (آن شريكان) به آنان پاسخ مى‏دهند كه: بى‏گمان شما دروغگوييد (نحل/86).

[6] - پروردگارا! چرا فرستاده‏اى براى ما نفرستادى تا از آيات تو پيش از آنكه زبون و خوار گرديم پيروى كنيم (طه/134).

[7] - پروردگارا! سنگدلى ما بر ما چيره بود و ما گروهى گمراه بوديم (مومنون/106).

[8] -  پروردگارا! ما را از آن (دوزخ) بيرون آور، اگر (به گذشته خود) بازگشتيم آنگاه، بى‏گمان ما ستمكاره‏ايم (مومنون/107).

[9] -  پروردگارا! اينان كسانى هستند كه گمراه كرديم، آنان را گمراه كرديم چنان كه خود گمراه بوديم (اكنون) در پيشگاه تو (از آنان) دورى و بيزارى مى‏جوييم آنان ما را نمى‏پرستيدند (قصص/69).

[10] - پروردگارا! ما از سركردگان و بزرگانمان فرمان برديم و آنان ما را از راه به در بردند. پروردگارا! به آنان دو چندان عذاب ده! و آنها را به لعنتى بزرگ لعنت فرما (احزاب/67-68).

[11] - پروردگارا! ما را بيرون آور تا كارى شايسته جز آنچه (پيش‏تر) مى‏كرديم در پيش گيريم آيا ما به شما عمر (دراز) نداديم كه در آن آن كس كه اهل پند است، پند مى‏گيرد، و (آيا) هشداردهنده‏اى نزدتان نيامد؟ پس (عذاب را) بچشيد كه ستمكاران را ياورى نيست (فاطر/37).

[12] - پروردگارا! هر كس اين راه را پيش ما نهاد بر عذاب او در آتش (دوزخ) دو چندان بيفزاى (ص/61).

[13] - پروردگارا! ما را دو بار ميراندى و دو بار زنده گرداندى، اينك ما به گناهان خويش اعتراف كرده‏ايم، آيا راه بيرون شدى از اينجا هست (غافر/11).

[14] - پروردگارا! آن دو تن از پريان و آدميان كه ما را گمراه كردند نشانمان ده كه آنان را زير پا بيفكنيم تا از فرومايه‏ترين‏ها گردند (فصلت/29).

دعاهای امروز مومنان!

قرآن مجید علاوه بر اینکه انسان را به راز و نیاز و ارتباط مداوم با هسته مرکزی هستی و بلکه منشأ اصلی آن، فرامیخواند، شیوه این راز و نیازها و محوای این نجواهای صمیمانه ای که میان این مخلوق برتر با خالق برترش صورت میگیرد را، نیز آموزش میدهد.

در نبشته امروز تلاش میکنیم تعدادی از این خواسته ها را، که از طرف خداوند و به نمایندگی از انسان بیان شده است، در اینجا ذکر نمائیم تاروشن شود که این موجود برتر و این گل سرسبد هستی، نیازهای اصیل و اصولی و ابتدائی و حیاتی اش چیست و چه ها باید داشته باشد تا ادامه حیات دهد و دنبال امور دیگری که در مرتبه بعدی و کمتر از اهمیت قرار دارند راه افتد. این آیات عبارتند از:

1-     رَ بَّنَا اغْفِرْ لي‏ وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ.[1]... رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّياني‏ صَغيراً.[2]

2-     رَ بَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْإيمانِ وَ لا تَجْعَلْ في‏ قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحيمٌ.[3]

3-     رَ بَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا في‏ أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ.[4]

4-     رَ بَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّميعُ الْعَليمُ.[5]

5-     رَ بَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ.[6]

6-     رَ بَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ.[7]

7-     رَ بَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمينَ.[8]  

8-     رَ بَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسينا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إِصْراً كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ.[9]

9-     رَ بَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ.[10]

10- رَ بَّنا إِنَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ قِنا عَذابَ النَّارِ.[11]

11-  رَ بَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدينَ.[12]

12-  رَ بَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادي لِلْإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ.[13]

13-  رَ بَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى‏ رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْميعادَ.[14]

14-  رَ بَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصيراً.[15]

15-  رَ بَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرين.[16]

16-  رَ بَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ.[17]

17-  رَ بَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمينَ.[18]

18-  رَبِّ اجْعَلْني‏ مُقيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ.[19]

19-  رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً.[20]

20-  رَبَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمينَ.[21]

21-  رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً.[22]

22-  رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبيلَكَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحيمِ* رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتي‏ وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ.[23]



[1] - پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را در روزى كه حساب برپا مى‏شود بيامرز (ابراهیم/41).

[2] - اسراء/24.

[3] - پروردگارا! ما و برادران ما را كه در ايمان از ما پيشى گرفته‏اند بيامرز و در دل‏هاى ما كينه‏اى نسبت به مؤمنان بر جاى مگذار! پروردگارا! تو مهربان بخشاينده‏اى (حشر/10).

[4] - پروردگارا! از گناهان ما و گزافكارى‏ها كه در كار خويش كرده‏ايم در گذر و گام‏هاى ما را استوار دار و ما را بر گروه كافران پيروز گردان. (آل عمران/147).

[5] - پروردگارا (این عمل را) از ما بپذیر، که تو حقیقتا شنوا و دانائی (بقرة/127).

[6] - پروردگارا! در اين جهان به ما نكويى بخش و در جهان واپسين هم نكويى ده و ما را از عذاب آتش نگاه دار (بقرة/201).

[7] - پروردگارا! ما را از شكيب، سرشار كن و گام‏هاى ما را استوار دار و ما را بر كافران پيروز گردان (بقرة/250).

[8] - پروردگارا! ما را از شكيب سرشار كن و ما را مسلمان بميران (اعراف/126).

[9] - پروردگارا! اگر فراموش كرديم يا لغزيديم بر ما مگير، پروردگارا! بر دوش ما بار گران مگذار چنان كه بر دوش پيشينيان ما نهادى پروردگارا! چيزى كه در توان ما نيست بر گرده ما منه و از ما درگذر و ما را بيامرز و بر ما ببخشاى تو سرور مايى، پس ما را بر گروه كافران پيروز فرما (بقرة/286).

[10] -  پروردگارا پس از آنكه راهنمايى‏مان كردى، دلمان را به كژى ميفكن و از نزد خويش به ما بخشايش ارزانى دار كه اين تويى كه بسيار بخشنده‏اى. (آل عمران/8).

[11] -  پروردگارا! به راستى ما ايمان آورده‏ايم پس، از گناهان ما درگذر و ما را از عذاب دوزخ نگاه دار (آل عمران/16).

[12] -  پروردگارا! بدانچه فرو فرستاده‏اى، ايمان آورديم و از اين پيامبر پيروى كرديم پس ما را در شمار گواهان بنگار (آل عمران/53).

[13] -  پروردگارا! ما شنيديم فرا خواننده‏اى به ايمان فرا مى‏خواند كه به پروردگار خود ايمان آوريد! و ايمان آورديم پروردگارا، گناهان ما را بيامرز و از بدى‏هاى ما چشم بپوش و ما را با نيكان بميران (آل عمران/193).

[14] -  پروردگارا! و آنچه با پيامبرانت به ما وعده كردى عطا كن و روز رستخيز ما را خوار مگردان بى‏گمان تو در وعده (خود) خلاف نمى‏ورزى. (آل عمران/194)

[15] -  پروردگارا! ما را از اين شهر كه مردمش ستمگرند رهايى بخش و از سوى خود براى ما سرپرستى بگذار و از سوى خود براى ما ياورى بگمار (نساء/75).

[16] -  پروردگارا! ما به خويش ستم كرديم و اگر ما را نيامرزى و بر ما نبخشايى بى‏گمان از زيانكاران خواهيم بود (اعراف/23).

[17] -  پروردگارا ما را با گروه ستمكاران مگذار (اعراف/47).

[18] -  پروردگارا! ما را مايه عبرتى براى گروه ستمگران مگردان (یونس/85).

[19] - پروردگارا! مرا برپادارنده نماز گردان و از فرزندانم نيز و دعاى مرا بپذير (ابراهیم/40).

[20] - پروردگارا! به ما از سوى خويش بخشايشى رسان و از كار ما براى ما رهيافتى فراهم ساز (کهف/10).

[21] - پروردگارا! ايمان آورده‏ايم پس ما را بيامرز و بر ما بخشايش آور و تو بهترين بخشايندگانی (مومنون/109).

[22] - پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان روشنى ديدگان ببخش و ما را پيشواى پرهيزگاران كن ( فرقان/74).

[23] - پروردگارا! بخشايش و دانش تو همه چيز را فراگير است پس، آنان را كه توبه آورده و از راه تو پيروى كرده‏اند بيامرز و از عذاب دوزخ باز دار* پروردگارا! و آنان و شايستگان از پدران و همسران و فرزندانشان را در آن بهشت‏هاى جاودان كه به آنان وعده فرموده‏اى درآور كه بى‏گمان اين تويى كه پيروزمند فرزانه‏اى [این دعا، از زبان حاملان عرش الهی، در قرآن نقل شده] (غافر/7).

قرآن در بیان "لسان الغیب"

عشقت رسد به فریاد گرخود بسان حافظ

قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

***

حافظ بحق قرآن کز شید و مکر باز آ

باشد که گوی عیشی در این جهان توان زد

***

حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار

تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

***

صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ

هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم

***

ز حافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد

لطایفی حکمی با نکات قرآنی

******

قرآن، نامه سرگشاده خدا

خداوند قرآن مجید را بعنوان آخرین پیام خودش برای بشر فرستاد و آن را در اختیار همگان قرار داده و همه را دستور داد که در این نامه و پیامی که در آن گنجانده شده است تامل کنند و با تعابیر مختلف تذکر و تذکره بودن قرآن و آنکه این کتاب برای پندپذیری و عبرت گیری نازل شده است را گوشزد فرمود گاهی با تکرار و تاکید چنین گفت: وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ: و ما به راستى قرآن را براى پندگيرى آسان (ياب) كرده‏ايم، آيا پندپذيرى هست؟ (سوره قمر/ آیات: ۱۷، ۲۲، ۳۲، ۴۰ و ۵۱).

گاه نیز فرمود: إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبيلاً: بى‏گمان اين يك پند است و هر كه خواهد راهى به سوى پروردگارش در پيش گيرد. (مزمل/۱۹. انسان/۲۹).

و گاه ضمن تذکره دانستن قرآن به این واقعیت نیز اذعان فرمود که تعداد زیادی از مردم از پذیرفتن آن سرباز خواهند زد: وَ لَقَدْ صَرَّفْنا في‏ هذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا وَ ما يَزيدُهُمْ إِلاَّ نُفُوراً: و ما در اين قرآن آيات گوناگون آورده‏ايم تا در ياد گيرند در حالى كه جز بر رميدنشان نمى‏افزايد (اسراء/۴۱). یا:

وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ في‏ هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبى‏ أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُوراً: و بى‏گمان ما براى مردم در اين قرآن از هر مثلى گوناگون آورده‏ايم امّا بيشتر مردم جز سر ناسپاسى ندارند (اسراء/۸۹).

و زمانی نیز زبان به محکومیت کسانی می گشاید که در قرآن تامل اندیشه نمیکنند و یا اگر هم میکنند (از روی عناد و لجبازی) آموزه های آن را انکار و یا رد میکنند:

 أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها: آيا در قرآن نيك نمى‏انديشند يا بر دل‏ها، كلون زده‏اند؟ 

قرآن مجید، آیات الهی را به دو گونه کلامی و عینی تقسیم نموده و تمام جهان خارج و عین را از این جهت آیات الهی دانسته و مردم را برای شناخت خدا و ایمان به او و وحدانیت اش، به گشت و گذار در عالم و دقت و تفکر در این آیات عین و خارجی و به تعبیر خود قرآن آیات آفاقی، دعوت میکند تا اگر نه از راه دلایل و براهین عقلی و فلسفی، اقلا از طریق اندیشه در این ایات عینی و محسوس، به حقانیت و قدرت علم و سایر صفات متعالی الهی عقیده پیدا کنند وایمان بیاورند:

سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في‏ أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهيدٌ: به زودى نشانه‏هاى خويش را در گستره‏هاى بيرون و پيكره‏هاى درونشان نشان آنان خواهيم داد تا بر آنها روشن شود كه او راستين است آيا بسنده نيست كه پروردگارت بر همه چيز گواه است؟ (فصلت/۵۳).

و آنانی را که با این همه گشت و گذار ها و دیدن ها شنیدن ها مکرر، بازهم از ایمان آوردن عاجز مانده و یا معاندت می ورزند، "کور قلب" (تعبیر خاص قرآنی!) میخواند:

أَ فَلَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتي‏ فِي الصُّدُورِ: آيا در زمين نگشته‏اند تا آنان را دل‏هايى باشد كه بدان دريابند يا گوش‏هايى كه بدان بشنوند؟ زيرا (تنها) چشم‏ها نابينا نمى‏شوند بلكه آن دل‏ها كه درون سينه‏ها جا دارند (نيز) نابينا مى‏گردند. (حج/۴۶).

اینها همه برای آنست که بشر در این "نامه سرگشاده خدا" تامل و دقت کافی به خرج دهند و بدور از اغرض گوناگون و امرض مختلف فردی، گروهی، سیاسی، اقتصادی، و... به خواندن آن رو آورده مطالب و آموزه های آنرا مورد بررسی و کاوش منصفانه قرار دهند. و روشن است که کم میتوان کسی یافت که چنین کند و آموزه های فطری قرآن را در مورد ایمان به خدا و... نادیده گرفته بدان ایمان نیاورد.