ما چه بهره ای از بازسازی داریم؟

در دل پرشور ما جز ناله و فریاد نیست 

یک وجب خاک هزارستان ما آباد نیست 

شاید همگان از امنیت بی نظیری که در سراسر هزاره جات حاکم است اطلاع داشته باشیم ولی با این وجود تلاشی چندانی برای انکشاف ولایات هزاره نشین و در راس آنها بامیان صورت نگرفته است. روشن ترین دلیلی که میتوان برای این ادعا ذکر کرد مساله سرک بامیان است که تاکنون علی رغم وعده های مکرر جناب کرزی هیچ کاری برای آن صورت نگرفته و تنها چند کیلومتر آن قیر ریزی شده است. این بی توجهی در حالی در مورد این ولایت پر از امن و امان و فرهنگ و تمدن مان صورت میگیرد که هزاران کیلومتر از سرکهای مناطق دیگر کشور از کابل گرفته تا قندهار و هرات و... بصورت کامل پخته کاری شده و بلکه بعد از سالها یا عمر مفید خود را دارد سپری میکند یا طالبان توحش و وحشت با بمب ها و عملیات انتحاری اش به تخریب آنها می پردازد. 

مساله دیگر در مورد این ستم تاریخی اینکه اکنون در مناطق هزاره جات مکاتب استاندارد وجود ندارد که هیچ آنچه وجود دارد نیز با توجه به تراکم جمعیت کافی نمی باشد و وضعیت تحصیلی مردم ما در این زمینه بسیار اسفناک است. برای مثال: در حالیکه مکاتب استاندارد قندهار و ولایات دیگر جنوب از نبود شاگرد رنج می برد و تنهایی هایش را با نغمه های راکت و توپ طالب می سراید و یا هستی اش را بصورت مرتب و یکی پس از دیگری از دست داده و خوشبختانه و صد البته که همراه با تبعیض شدید دوباره آباد میشود در مناطق جاغوری که از تراکم جمعیتی ویژه برخوردار است در هر لیسه ای بیش از دوهزار شاگرد مشغول فراگرفتن دانش وعلم است. راستی با این شلوغی ها میشود درس خواند و  چیزی فراگرفت؟ 

استاندارد تعداد شاگردان در یک مکتب ولیسه چند نفر است؟ و چرا این مکاتب با تمام ناچیزی از لحاظ تعداد بازسازی و بروز رسانی نمی شوند؟ و مردم خود مجبورند این مشکل را از جیب خود حل کنند.

فهم های روزانه

با سلام مجدد 

شاید از سخن گفتن روی کاغذ- Talk on paper- زیاد شنیده باشید مفهوم این جمله همان لاگ یا به تعبیر رایجش وبلاگ نویسی است. این که گفتم تعبیر رائج تا میان تعبیر صحیح و تعبیر رائج فرق گذاشته باشم و در ضمن به این نکته نیز اشاره کنم که تعبیر رائج لزوما تعبیر صحیح نیست! "لاگ" بمعنی ثبت وقایع یا همان یا داشت های روزانه ای است که روی کاغذ منتقل میشوند و "وب" هم که معروف و مشهور است و بمعنی تار نما یا شبکه بکار برده میشود. ترکیب این دو واژه "وبلاگ" میشود "روزنوشته های روی شبکه"! (عجب چیزی در آمد) که در تعبیر رائج و عرفی ما به مجموع آن "روز نوشت" اطلاق میکنند. 

راستی عرف ما هم چه چیزی است! و چه مسایل مشکلی را بسادگی آب خوردن برای ما آسان میکند اما و صد اما آیا این قدر ساده بودن و ساده گرفتن امور راه بجائی می برد؟ یعنی میتوان این سادگی و ساده زیستی و ساده فهمی را بهانه و حجت میان خود خلق یا حتی خود و خدا دانست؟ آیا آنچه بنام سیره عقلا یا سیره عقلائی یاد میشود همین ساده انگاری های اجتماعی و... است؟ اگر چنین باشد کمی خیال مان از ترس جهنم و... راحت میشود و گرنه سخت است و باید دستی جنباند و چیزی درستی فهمید و گرنه 

روزی که پیشگاه حقیقت شود پدید / شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد 

آنروز روزی نیست که ندامت سودی داشته باشد و بتوان از آن طرفی بست. پس یا ارحم الراحمینا ما را چنان دار که خود پسندی

نجوا

 

الا ای مهربان آمد گدایت        

کند با حالت محزون صدایت 

خدای من توخوب ومهربانی       

مرا از درگهت هرگز نرانی 

ادامه مطلب ...

وصال بی مثال

 

در مقام نیایش انسان خود را در مقابل و بلکه در کنار محبوبی می بیند که بیش از هرکس اورا دوست دارد و پیش از هرچیزی به او توجه میکند.

ادامه مطلب ...