مقاله 49) کتیبه بیستون، کتیبه اسفندیار کیانی

کتیبه بیستون متعلق به پادشاهان کیانی است نه هخامنشی، و پادشاهی که در این کتیبه نقش شده، دارای اول یا «اسفندیار» پسر گشتاسِب کیانی است، که به شکرانة پیروزی‌های دینی خود چنین یادگاری از خود به جا گذاشته است؛ زیرا گشتاسب کیانی پادشاه بلخ، مهم ترین حامی و پشتیبان آیین زردشت بود و بنا بر منابع دوره اسلامی، اسفندیار تنها کسی است که پس از ظهور زردشت در بلخ، به فرمان پدرش گشتاسب کیانی، آیین پارسی را در سرزمین ایران و توران و ماد و آذربایجان گسترش داد. بغیر از اسفندیار هیچ کسی دیگر برای نشر آیین پارسی چنین گسترده جنگ و کشورکشایی نکرده است.
ادامه نوشته

مقاله 48) کیانیان یا هخامنشیان ؟

هخامنشیان بجز کیانیان و کورش هخامنشی بجز کیخسرو کیانی و داریوش اول و دوم هخامنشی بغیر از دارای اول و دوم کیانی، یک سخن غیر قابل اثبات است.

ادامه نوشته

مقاله 47) تخت جمشید، معبد سلیمان، یا کاخ ملکه هُمای بلخی

بدون تردید بناها و آثار باستانی موسوم به تخت جمشید، که آثار معماری رومی و آثار عقاید زردشتی یعنی ستون‌های سنگی با نقش سر گاو در آن دیده می‌شود، ترکیبی از بقایا و ستون‌های کاخ چهل منار منسوب به جمشید و بنای هزار ستونِ مَلکه هُمای بلخی و بقایای معبدِ سلیمان و آتشکده‌های زردشتیان و مسجدِ جامع مسلمانان می‌باشند، که در قرن اخیر توسط باستان شناسان غربی، در دشت صاف و هموار، در کنار هم ناشیانه جمع و چیده شده و به نام تخت جمشید نام‌گزاری شده اند.

ادامه نوشته

مقاله 46) جغرافیای ایران در عهد کیانی

یکی از ویژگیهای ایرانویجه این است که جایگاه جمشید و دریای هیرمند خوانده شده است. وندیداد اَوِستا، هنیرة درخشان و رود هیرمند درخشان و سرزمین درخشان آریا و جمشید درخشان را در کنار هم ستایش نموده و گفته است: «کشور خنیره درخشان را ستایش می کنم. رود هیرمند دولتمند درخشان را ستایش می کنم. مُلک درخشان آریا را ستایش میکنم. جمشید درخشان دارای نوکرهای بسیار را ستایش می کنم.»
ادامه نوشته

مقاله 45) روابط فرهنگی افغانستان و ایران و موضوع جزء و کل (3)

در منابع دورة اسلامی، بخش اعظم بلاد ایران امروزی تا قرن دهم و یازدهم هجری یعنی تا دوره شاه تهماسب و شاه عباس صفوی، به مدت بیش از یکهزار سال، بنام‌های فارس، عراق عجم و... یاد شده و بخش اعظم افغانستان امروزی بنام خراسان و سیستان یاد شده است.

ادامه نوشته

مقاله 44) روابط فرهنگی افغانستان و ایران و موضوع جزء و کل (2)

چون برخی از شاهان ساسانی مانند اردشیر بابکان و شاپور اول و... بر بخشهای غربی ایرانویجه یعنی افغانستان تسلط داشته بودند، لذا به اعتبار تسلط بر ایرانویجه، قلمرو آنها در متون پهلوی بنام ایرانشهر خوانده شده و خود آنها را شاه ایران گفته اند.
ادامه نوشته

مقاله 43) روابط فرهنگی افغانستان و ایران و موضوع جزء و کل (1)

از منابع معتبر و قدیمه چنین معلوم می‌شود که، سرزمین افغانستان در گذشته، نه تنها جزء ایران به مرکزیت فارس نبوده، بلکه همیشه خود ایران و خود پارس بوده و خاستگاه فرهنگ و تمدن و زبان ایرانی و زادگاه زبان فارسی بوده است.
ادامه نوشته

مقاله 42) شاهنامه های منظوم و منثور پیش از فردوسی

پیش از شاهنامه فردوسی (ق 4 ق) شاهنامه های زیادی به نظم و نثر سروده شده اند. از جمله آنها تعداد نه شاهنامه را بطور دقیق میتوان نام برد، که سه تای نخستین آن به زبان اوستایی و پهلوی، و شش تای بعدی به زبان پارسی دری میباشد.

ادامه نوشته

مقاله 41) آیا شاهنامه ساخته و پرداخته  فردوسی است؟

باید دانست که اساس و بُن‌مایه‌ های اصلی شاهنامه از خود فردوسی نیست و این حکایات و روایات از زمانهای دراز در میان بلخیان و زابلیان رواج داشته‌ و دهن به دهن نقل می شده اند.

اينكه گفته ميشود خود فردوسي داستان سرایی و اسطوره سازی کرده و داستانها و ستاره های شاهنامه را ساخته و پرداخته است، سخني بيهوده و گزاف است. پیش از فردوسی (ق 4 ق) شاهنامه های زیادی به نظم و نثر به زبان دری در حوزة خراسان زمین یعنی بلخ و زابلستان موجود بوده است. در حقيقت می توان گفت که نخستین شاهنامه ها، نخستین نَسك (کتاب) اَوِستا و آخرين آنها شاهنامه فردوسي است.

ادامه نوشته

مقاله 40) آیا شاهنامه ها افسانه است؟ (بخش 2)

ما باید از خود بپرسیم که چرا نامهای تاریخی افغانستان و ایران عوض شده است؟ و چرا شاهان پيشدادي وكياني بلخ و زابلستان كه نماد کاملِ قوم آریان و سمبل تاريخ ایران کهن وستون فقرات ريگ بَید و اَوِستا و پارسنامه ها و شاهنامه ها هستند، امروزه از تاريخ نوین افغانستان و ایران حذف شده و افسانه تلقي مي شوند؟
ادامه نوشته

مقاله 39) آیا شاهنامه ها افسانه است؟ (بخش 1)

شاهنامه ها عبارت از روایات تاریخی و داستانهای اساطیری ساکنان بومی پیرامون جبال هندوکش و بابا است، که از قدیم سینه بسینه از پیشینگان به پسینگان به میراث مانده است. نظیر این روایات بومی را در اغلب اقوام متمدن و اصیل دنیا مانند بابلیان و مصریان و یهودیان میتوان مشاهده نمود.

شاهنامه ها شامل اسامی شاهان و پهلوانان و طوایف زیر مجموعه قوم آریان و شامل نام شهرها و کوهها و رودهای سرزمین آنها در پیرامون جبال هندوکش و بابا است، و امروزه بسیاری از این طوایف و نامهای جغرافیای و تاریخی شاهنامه، در سرزمین حوزه بلخ و زابلستان و کابلستان بطور عینی و قابل تطبیق باقی مانده اند.

ادامه نوشته

مقاله 38) جغرافیا و شهرهای تاریخی زابلستان

جبال مرکزی افغانستان در اَوِستا كتاب مقدس پارسيان، بنام «هَرا بُرز» و «البرز» و «اُوپارسِین» و در متون پهلوی بُندِهِش بنام جبال پارس و اَبَرسِین و در شاهنامه بنام زابلستان و زاولستان و زابل و زاول و در منابع دوره اسلامی بنام زابلستان و مملکت سام و مملکت شاه فیروز پسر کبک و سپس بنام غرجستان و غرج الشار و غورستان یاد شده است.



ادامه نوشته

مقاله 37) زابلستان جایگاه کتب مقدس و سرزمین شاهنامه ها

بدون تردید باید گفت که اساس فرهنگ و تاريخ پارسی، افسانه و داستان و پَی سنگِ شعر و ادب و بنیاد شاهنامه ها و تهداب نظم و نثر پارسی دری در سرزمین زابلستان هِشته و بالنده شده است.

ادامه نوشته

مقاله 36) زابلستان زادگاه پیامبران و گهواره فرهنگ و ادب پارسی

هزارستان در منابع تاریخی و جغرافیایی بنام زابلستان و زابل یاد شده است. سرزمین بلخ و زابلستان، پيشتاز و پيشگام در صحنه دين و زندگي و اخلاق بشري بوده است. هزاران سال پيش هنگامي كه جهان در تاريكي رفتارهاي ددمنشانه فرو رفته بود، کَیانیان پارسی در بلخ و زابل، با دستور «انديشه نيك» «گفتار نيك» «كردار نيك» بنياد جاودانه راستي و نيكي و آزادي و آزادگي را در پهنة زمان بي كران استوار ساختند. آنان پرچمداران آزادي و فرهنگ و پيامبران رهايي و رستگاري بودند.

ادامه نوشته

مقاله 35) آریاهای پیشدادی و کیانی در فروردین یشت

فروردين‌يشت  قديم‌ترين و بلندترين يشت‌ها است ... اسامي بيشتر از 350 (سيصد و پنجاه) نفر از پادشاهان و نامداران و دليران و پارسايان چه مرد و چه زن، در آن ضبط است و به فروهر هر يك جداگانه درود فرستاده شده است. فهرست اسامي از فقرة 87 با كيومرث كه نخستين بشر است، شروع شده و با فقرة 142 در ذكر نام «اِرِدَتْ ‌فِذري» كه نام مادر سُوشيانت (منجی موعود و آخرين مخلوق اهورامزدا) است پایان يافته است. در پایان مي‌افزاييم كه فروردين‌يشت داراي بلندترين رتبة اخلاقي است و عقيده به فروهر از خصايص دين مزدِ يسنا (مزدا پرستی) است. در فهرست بلند اسامي خاص اين يشت ابداً به نامی بر نمي‌خوريم كه يادآور پادشاهان ماد و یا عهدِ هخامنشيان يا اشكانيان و ساسانيان باشد.

ادامه نوشته

مقاله 34) سرزمین آرین ها در اَوِستا و متون پهلوی

آرتورکریستِن سِن دانمارکی درین باره مینویسد: «در میان یشتها، یشت دهم (مهر یشت) بدون شک یکی از قدیمترین و شاید قدیمترین یشتها است. در بندهای 13- 14 ازین یشت منظوم، شاعر توصیف میکند که چگونه مهر از قلة کوه «هَرا» (پاراپامیزوس)  بر سراسر مسکن آریایی می نگرد که در آن رودهای عظیم به جانب «اِیشکَتَ» (کابل و سند) و «پُورُوتَ» (جنوب غور)  و به جانب «مَرغِیانَ» (مرو)  و «آریا» (هرات) و «گَوَ» (سغد) و «خُرَسمِی» (خوارزم، ترکمنستان) جاری اند.

ادامه نوشته

مقاله 33) سیزدهمین تا شانزدهمین شهر اهورایی

در این مقاله سیزدهمین تا شانزدهمین شهر اهورایی، یعنی غرجستان و بامیان و پنجاب پاکستان شرح داده شده است.

ادامه نوشته

مقاله 32) دوازدهمین شهر اهورایی

در این مقاله دوازدهمین شهر اهورایی، یعنی راغ بدخشان شرح داده شده است.

ادامه نوشته

مقاله 31) دهمین و یازدهمین شهر اهورایی

در این مقاله دهمین و یازدهمین شهر اهورایی، یعنی هیرمند علیا و سفلا بر رسی شده است.
ادامه نوشته

مقاله 30) هفتمین تا نهمین شهر اهورایی

درین مقاله هفتمین تا نهمین شهر اهورایی، یعنی کابل و غزنی و ننگرهار شرح داده شده است.
ادامه نوشته