راهی و راهنمایی

باشنیدن و یا خواندن هر جمله ای، احساس خاصی به انسان دست می دهد اما خواندن یا شنیدن بعضی از جمله ها مسیری خاصی پیش پای انسان می گذارد، به نظر من، این جملات دکتر مصطفی ملکیان از نوع دوم است. یعنی که راهی را فرا روی انسان ترسیم میکند، یعنی که میتوان این راه را نیز رفت و داشت. بخوانید و قضاوت کنید یا در صورت لزوم انتخاب بعنوان راهی که در زندگی پیش بگیرید: 

« من نه دل نگران سنت ام نه دل نگران تجدد، نه دل نگران تمدن، نه دل نگران فرهنگ و نه دل نگران هیچ امر انتزاعی ای از این قبیل؛ من دل نگران انسان های گوشت و خون داری هستم که می آیند، رنج می برند و میروند. 

سعی کنیم اولا، انسان ها هرچه بیشتر با حقیقت مواجهه یابند، به حقایق هرچه بیشتری دست یابند. ثانیا، هرچه کمتر درد بکشند و رنج ببرند. و ثالثا هرچه بیشتر به نیکی و نیکوکاری بگرایند و برای تحقق این سه هدف از هرچه سودمند میتواند بود، بهره مند گردند. از دین گرفته تا علم، فلسفه، هنر، ادبیات و همه دستاوردهای بشری دیگر...».


استادی در سکوت

امام سجاد یکی از کسانی است که تاریخ زندگی اش با ماجرای سخت و تکان دهنده گره خورده و از بزرگترین این سختی میتوان به فاجعه عظیم عاشورا اشاره کرد و نیز اسارت او همراه خانواده و اهلبیت امام حسین و بردنشان تا شام و... چیزی که به هیچ وجه کم نیست همچنانکه ساده نیز نه! 

امام سجاد از این همه درد و رنجی که دید مصلحت در آن یافت که سکوت کند که کرد. اما در سکوتش نیز ساکن نبود. سکوتش مملو بود از گفتن ها نهانی و آموختن چیزهایی که کمتر به آموختن آنها پرداخته شده بود، پرداخته می شد و پرداخته میشود. 

امام را "زین العابدین" لقب داده اند یعنی "زینت عبادت گزاران" و این لقب و عنوان یک عنوان شیعی محض نیست. بسیاری از مسلمان او را به همین نام و عنوان می شناسند و عبادت او و نیز دعاها و نیایش هایش که مشهور عام و خاص است، خود نشانگر این عنوان برای اوست.

امام سجاد در خلوت خویش دعاها و زار و نیازهایی دارد که هر کدام علاوه بر دعا و مناجات درس زندگی نیز بشمار رفته و به آدم یاد میدهد زندگی دینی چگونه زندگی ای میتواند باشد. 

امام سجاد (ع) در خلوت خویش به "تسبیح و ستایش خدا" چنان می پردازد که به "دعای بر محمد وآل محمد(ص)" بعنون نقطه وصل فرش و عرش؛ برای "حاملان عرش الهی" چنان دعا میکند که برای "آنانی که به پیام آوران الهی الهی ایمان آورده اند" برای "خودش و نزدیکانش" آنچنان خدا را میخواند و خیر را می طلبد که برای "مرز داران و مرزبانان" کشور اسلامی بزرگ آنروز. 

بالاخره ایشان از چیزهایی زیادی میگوید، از "دعا برای والدین" و نیز "دعا برای فرزندان" اش که ما گاهی خجالت میکشیم چنین کنیم، چه آنکه بدین تصوریم که دعا برای نزدیگان و خویشان و پدر و مادر و فرزند، شاید خلاف معرفت و عرف دینی باشد، چون به این ضرب المثل یا جمله معمولی عربی دلخوش داریم که "الجار ثم الدار" اول همسایه بعد خانه! در حالیکه منطق قرآن از "عشیره الاقربین" شروع میشود و در مواردی که سخن از انفاق، احسان، و کارهای خیری از این قبیل است "اولو القربی" مقدم بر دیگران ذکر میگردد. 

امام زین العابدین از طلب مغفرت میگوید و از توفیق توبه و بسیاری از چیز دیگری که حتی لیست کردن آنها نیز این نوشته را طولانی میکند.

این دعاها تنها دعا نیست بلکه اخلاق هم هست. میدانیم که امام سجاد با حضور در فاجعه کربلا بظاهر بزرگترین ضربه را از دست حاکمان وقت و نیز سپاهیان او خورده است ولی چنان برای مرزداران همین حکومت فاسدی که ما اموی اش میخوانیم و... دعا میکند که گویا از آن هیچ ندیده است، زیرا مساله اسلام است و نه فرقه ها. 

به نظر من این بزرگترین درس اسلامی زیستن این مرد بزرگ الهی است که در گوشه خلوتش نیز دیگران مسلمانش را فراموش نکرده و یاد میدهد که مبادا اختلافات کوچک درونی یک مسلمان را وادار به مقابله با کل اسلام کند! و این امری کوچکی نیست، چه آنکه خیلی از ما مسلمانان از این بیماری رنج برده یا در معرض ابتلاء به آن هستیم؛ که باید به شدت مراقب بود. 

آنچه که امروز رنگ برجسته داشته و بیشتر از هرچیزی خود نمایی میکند، مذاهب و مکاتبی است که در طول تاریخ شاهد حضور مستمر و مداوم و متتابع آنها در لیست مکاتب و مذاهب اسلامی بوده ایم و نه اسلام خود خودش، این بدین معنی است که ما بر طبل اختلافات بیشتر میکوبیم و کارکردهای افراطیون هر مذهب را بیشتر مطرح میکنیم تا فعالیتهای سازنده و خدمتهایی ارزنده ای که به اسلام و مسلمین عرضه داشته اند، حال به هر نیت و هدفی که انجام داده باشند. 

امام سجاد اما، حتی حاضر است مصلحت دین را بر تمام آنچه دیده و ندیده است، مقدم داشته و برای مرزداران حکومتی که امروز ما طاغی و یاغی و باغی اش میخوانیم دعا کرده و آنها حافظان و محافظان مرز دین و ایمان مردم معرفی کنند: 

"بارالها بر محمد و آلش درود فرست، و سرحدّات و مرزهاى مسلمانان را به عزّتت پاس‏دار، و نگهبانان مرزها را به قوّتت تأیید کن، و عطایاى ایشان را به توانگرى بى‏پایانت سرشار ساز. بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، و بر شمار ایشان بیفزا، و اسلحه و جنگ‏افزارشان را برّائى ده، و حوزه آنان را محافظت فرما، و جوانب جبهه آنان را محکم و نفوذناپذیر گردان، و جمع آنان را یکدل و هماهنگ‏نما، و کارشان را روبراه‏کن، و آذوقه‏شان را پیاپى برسان، و..."