پاکی و پاکان بالفطرة

چند روزی است که وقتی به انترنیت سر میزنم، خصوصا فیس بوک، اولین چیزی که نظرم را بخودش جلب می‌کند، کشتار هزاره‌های شیعه مذهب کویته پاکستان است. نمیدانم چرا حس غریبی به من دست می‌دهد؟ حسی که دیگر خودم هم نمی‌توانم تشخیص دهم از چه جنسی است؟ دارم نسبت به خودم و به هر که مثل خودم بد گمان میشوم، از بس که از اینگونه مجسمه‌های دو پا سخن زیاد و شعارهای ناب و عمل کم و اکثرا زشت و نا پسند شنیده و دیده ام.

البته شماری هم هستند که خوبند و کار خوب می‌کنند، اما این‌ها چقدر کم اند و چقدر خاموش! دنیا را خبر بد ترور، حمله و هجوم، استعمار و استثمار به انواع و اقسامش پر کرده است و ما مانده ایم و ادعای اینکه انسان بر فطرت پاک آفریده شده است و اگر... همچنان پاک خواهد ماند! آیا می‌شود روزی این ادعا به استدلالی نیز مزین شود؟ استدلال چه، که عملا نیز نشان داده شود.

راستی میگن آدم های بد کم اند، ولی غالب اند. این هم از معماهای زندگی است که باید بپذیری و گر نه با آن پیش‌فرضت مشکل پیدا می‌کنی. اینکه این کم‌ها چرا غالب اند و آن زیادها چرا ساکت و مغلوب، سئوالی است که اقلا من تاکنون نتوانسته ام ربط آن را با فطرت پاک و پاکیزه انسان پیدا کنم؟

اگر شما اطلاع پیدا کردید، ما را هم مطلع کنید.

آن مردمانِ چراغ بر دوش!

مردم بامیان در یک اعتراض کاملا آرام، مدنی و خودجوش، به تبعیض‌های ناروا و غیر انسانی‌ای که از طرف دولت مرکزی علیه آنها و در مجموع تمام هزارستان اعمال می‌شود، نور و روشنائی را به هموطنان درد دیده شان پیشنهاد نموده و همگ...ان را به زندگی مسالمت آمیز بدور از تبعیض که در واقع همان دزدی سیستماتیک و ظاهرا قانونی است، فراخواندند. 


 آنها همچنین یک الیکین را بعنوان نماد روشنی و روشنائی، به جهان و جامعه جهانی که به هدف برقراری یک حکومت دموکراتیک و مردم بنیاد مبتنی بر ارزشهای انسانی به کشور ما آمده اند، و در رأس همگان رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا هدیه داده و بدانها توصیه کردند که بیش از این راه و هدفی را که برای بدست آوردن آن به افغانستان آمده اند، فراموش نکنند.
اهداف انسانی و همه گیری که هرچه زمانی بر آن میگذرد، جای خودش را به اغراض و مقاصد قومی و قبیله‌ای داده و کشور را بسوی پرتگاه جنگهای خانمان برانداز داخلی‌ای دهه نود قرن بیستم میلادی، سوق می‌دهد.
مردم بامیان بعنون مرکزیت هزارستان، از محروم ترین مردم و مناطق کشور بشمار میرود که علی رغم وعده‌های مکرر حامد کرزی، و گذشت حدود ده سال از این وعده‌های منصفانه و بجا، مبنی بر رسیدگی به این ولایت، از قبیل پخته کاری سرک، و... آن؛ به هیچ یک از وعده‌ها عمل نشده و تمام پروژه‌های تصویب شده این ولایت با وجود امنیت مثال زدنی آن، ناتمام و بلکه ناشروع مانده است. 

 

 
جاده صلح، همچون جاده ابریشم، از بامیان میگذرد

تأملی بر سخنان تلخ اهالی "سپاه صحابه" !

هدف این یاد داشت اشاره به یک نکته مهمی است که در این گزارش خبری و به نقل از یکی از سران سپاه خون آشام صحابه که با اعمال ننگین شان چهره صحابی گرامی رسول اکرم (ص) را مخدوش میکنند، آمده است. این گزارش میگوید:

«مولوی احمد لودهیانوی سعی می‌کرد از کارنامه گروهش با این استدلال دفاع کند که چون شیعیان پاکستانی با ریختن به خیابانها قدرت خود را بیش از آنچه هست، جلوه می‌دهند و دولت پاکستان جلو راهپیمایی و "خودنمایی" آنها را در ماه محرم نمی‌گیرد، مسلمانان طرفدار او "سرکوب قدرت‌نمایی" شیعیان را برای خود یک وجیبه می‌دانند».

ادامه مطلب ...

خدایا...!

آخرین لحظه‌های سال ۱۳۹۰ است و بناست تا یک ساعت و بیست ویک دقیقه و چند ثانیه دیگر، سال ۱۳۹۱ فرارسد. من پیشاپیش فرارسیدن آن را به همه دوستان، عزیزان و برادران وبلاگی ام تبریک میگم! 

تنها چیزی که از خداوند منان دراین لحظات آخر سال میخواهم، اینست که خدایا توفیق یک تغییر مثبت در زندگی را به همه ما انسانها عنایت فرما!

سالی که گذشت و رفت، رفت؛ نمیدانم کارنامه ما چگونه است و آیا چنانکه باید، زیسته ایم یا نه؟ گرچند در مورد خودم مطمئنم که نه!

اما از خداوند این امید میرود که به لطف خود و نه با نظر به اعمال ما، یک تغییر بنیادی در افکار، جهت گیریها، تلاشها، خواندن‌ها، نوشتن‌ها، گفتن‌ها، شنیدن‌ها، و... مان بیاورد و راه را برای خوب بودن، خوب شدن و خوب ماندن را برای همه ما هموار فرماید.

الهی اگر ما چنان نبودیم که تو خواسته ای، تو چنانی که ما تصور میکنیم، پس چنان کن که ما از تو انتظار داریم، نه آنچه تو از ما انتظار داری! میگویند: تو مهربان‌ترین مهربانان و خوب‌ترین خوبانی! پس به بدی ما ننگر و به خوبی خودت ما را خوب کن!

به همه انسان‌ها بیاموز همدیگر را دوست داشته باشند،

به همه یاد بده، دست همدیگر را بگیرند و سنگ راه هم نشوند،

به همه نشان بده هر لحظه نو شدن را، هر لحظه خوب شدن را، مهربان‌تر شدن را، شرافتمند‌تر شدن را، عزتمند‌تر شدن را، و...

خدا یا آنانی را که به دیگران رحمت آورده اند یا می‌آورند، برحمت؛ و آنانی را که همواره درد و رنج آورده اند و می آورند، به غضبت گرفتار کن،

اگر هم دلت نمی‌آید که این بندگان خودت را مورد غضبت قرار دهی، اقلا این مردانگی را داشته باش که دست شان را از آبرو، شرافت، و شخصیت دیگران کوتاه کنی،

تا محرومان تاریخ و همان مستضعفانی که می‌شناسی و در کتابت نیز آنان را مورد حمایت قرار داده ای، روزی چند، نفس راحت بکشند،

خدایا ما در حد توان به بهشت و جهنمت ایمان آورده ایم، ولی مگر آنقدر بخیلی که برای بهشت فردایت، باید این مستضعفین محروم، این قدر بیچارگی و حتی ذلت و خواری بکشند؟ یا اینکه از دادن هردو ناتوانی؟ تو را چنین نشناخته ایم، اگر چنین هستی که باید به ما نگاه دیگری، دل دیگری، و راه دیگری می نمودی! تا تو را چنان بشناسیم که هستی! و نه آنچنانکه ما در خیالخانه ذهنمان تصویرت میکنیم!

خدایا! سخن کوتاه، اول و آخر سخنم همان است که به همه ما توفیق و لیاقت یک تغییر مثبت در زندگی عنایت کن.

امیدوارم این کار برای شما سخت تمام نشود و چشم به لیاقت‌های ما ندوخته باشی چه آنکه تو را چنان می‌شناسیم که خود آغازگر جودی نه ادامه دهنده آن بر اساس لیاقت و شایستگی‌هایی که ما خود در چنبره ذهن کوچک مان، تصویر و تصورش میکنیم. برای همین گفته اند:

قابلی گر شرط فعل حق بودی / هیچ موجودی به هستی نامدی! 

پس 

یارتان ایزد تبارک باد / عید نوروز تان مبارک باد