در زمان حکومت امام علی از یاران متعهد و متعصب بهشمار میرفت. او مانند بسیاری از تازه مسلمانان آنروز، از تعصبدینی خاصی برخوردار بود. وقتی امام حسن با معاویه صلح کرد، حجر او را مورد عتاب قرار داد که چرا چنین کرده است و به نزد امام حسین رفت و با نیز بهتندی برخورد نمود که این کارشان نادرست است و خوبست او بجای برادر علمداری و رهبری مخالفان معاویه را بدست بگیرد! امام حسین با این استدلال که ما بیعیت کردهایم از چنینکاری سر باز زد.
معاویه که از برخی از یاران امام علی دل خوشی نداشت، حجر و یارانش را به دلیل اهانتی که به والی او در کوفه کرده بودند به شام طلبید و سپس به قتل شان رساند. قطعاتی از تاریخ و ویژگیهای شخصیتی حجر از کتاب «گزارشهای مفصل [الاخبار الطوال]، نوشته شده به تاریخ قبل از سال: 282هجری قمری» چنین است:
گویند به على (ع) خبر رسید که حجر بن عدى و عمرو بن حمق آشکارا معاویه را لعن مىکنند و مردم شام را هم دشنام مىدهند بایشان پیام فرستاد که از این کار خوددارى کنید، آن دو به حضور على (ع) آمدند و گفتند اى امیر مؤمنان مگر ما بر حق نیستیم و ایشان بر باطل؟ فرمود آرى سوگند به پروردگار کعبه گفتند پس چرا ما را از لعن کردن و دشنام دادن ایشان نهى مىکنى؟فرمود دوست ندارم که شما دشنام دهنده و لعنتکننده باشید ولى بگویید پروردگارا خونهاى ما و ایشان را حفظ فرماى و میان ما را اصلاح و آنان را از گمراهى هدایت فرماى تا هر که حق را نشناخته است بشناسد و هر که به باطل اصرار مىکند دست از آن برداردفرمود دوست ندارم که شما دشنام دهنده و لعنتکننده باشید ولى بگویید پروردگارا خونهاى ما و ایشان را حفظ فرماى و میان ما را اصلاح و آنان را از گمراهى هدایت فرماى تا هر که حق را نشناخته است بشناسد و هر که به باطل اصرار مىکند دست از آن بردارد. (اخبار الطوال؛ 205).
گویند نخستین کس که به دیدار امام حسن آمد و بر آنچه پیش آمده بود اعتراض کرد و حضرت را به بازگشت به جنگ فراخواند حجر بن عدى بود که گفت" اى پسر رسول خدا دوست داشتم پیش از آنکه این اتفاق را ببینم مرده بودم، شما ما را از عدل و دادگرى به جور در آوردى و ما حقى را که در آن بودیم رها کردیم و به باطل در آمدیم که همواره از آن مىگریختیم و خود را خوار و زبون ساختیم و پستى را که شایسته ما نیست پذیرفتیم".
گوید، حجر از حضور امام حسن بیرون آمد و با عبیدة بن عمرو نزد امام حسین رفتند و گفتند" اى ابا عبد الله، خوارى را در برابر عزت خریدید و چیز اندک را پذیرفتید و چیز فراوان را رها کردید، فقط امروز پیشنهاد ما را بپذیر و سپس تمام روزگار با ما مخالفت کن، حسن (ع) و عقیدهاش را درباره صلح رها کن، شیعیان خود را از مردم کوفه و دیگر نواحى جمع کن و من و این دوستم را به سرپرستى مقدمه لشکر بگمار تا بدون اینکه پسر هند متوجه باشد ناگاه او را با شمشیرها فروکوبیم" امام حسین فرمود" ما بیعت کرده و پیمان بستهایم و راهى براى شکستن بیعت ما نیست". همان/ 268.
بعد از استقرار حکومت معاویه و تعیین والی برای کوفه، حجر بهوالی او سنگزیره زد و فراری اش داد، معاویه زیاد را والی کوفه و بصره انتخاب نموده تا میرسیم به این قسمت از تاریخ:
... جریر، حجر را پیش زیاد آورد، دستور داد او را زندانى کردند و در جستجوى یاران او برآمد و همه را آوردند و او همه را همراه صد سپاهى نزد معاویه فرستاد.
زیاد سه تن گواه هم فرستاد که پیش معاویه گواهى دهند که حجر و یارانش چه کردهاند و آنان ابو بردة پسر ابو موسى اشعرى و شریح بن هانى حارثى و ابو هنیدة بودند که پیش معاویه گواهى دادند حجر و یارانش به عمرو بن حریث ریگ زدهاند و معاویه دستور داد حجر و یارانش را کشتند.
هبیرة پیش معاویه رفت و گفت اى امیر مؤمنان در کشتن این گروه کار ناپسندى کردى که گناهى نکرده بودند تا سزاوار کشته شدن باشند، معاویه گفت تصمیم داشتم ایشان را عفو کنم ولى نامه زیاد رسید که نوشته بود ایشان «سران فتنه و آشوب»اند و اگر اینها را بکشى فتنه را ریشهکن خواهى ساخت. (همان 71-72).
کشتهشدن حجر و یارانش توسط معاویه، واکنشهای تندی را در میان سران مطرح اسلامی آنروز بر انگیخت:
1- امام حسن: نقل شده که امام حسن با شنیدن خبر قتل حجر گفتند: وای بر کسی که حجر و اصحابش را کشت.
2- عایشه ام المومنین: وقتی معاویه حج انجام داد، برای زیارت به مدینه آمد، از عایشه ام المومنین اجازه ملاقات گرفت وقتی وارد خانه اش شد و نشست، عایشه گفت: معاویه! احساس امنیت میکنی از اینکه کسی را مخفی کرده باشم، تا تو را به خونخواهی برادرم محمدبن ابیابکر، بکشد؟ معاویه پاسخ داد: در خانه امن پناه آورده ام! عایشه ادامه داد: در کشتن حجر و یارانش، از خدا نترسیدی؟ معاویه: آنها را کسانی کشتند که علیه شان شهادت دادند/ الاستعیاب/ 332.