من تر از من

 

بر دو چشم من نشین از آنکه از من من تری 

تا زبان اندر کشد سوسن که تو سوسن تری 

(مولانای بلخی)

 

حتما متوجه شده اید که گاهی در نهاد و نهانخانه دل آدمی کسی چیزهائی زمزمه میکند که خود آدم خیلی با آنها موافقت ندارد و یا اقلا در خطی نیست که این زمزمه ها او را بدانجا میخواند و میکشاند. این زمزمه های مرموز از کجاست و چرا چنین پنهانی و درگوشی با انسان سخن میکند و او را از آنچه که باتمام و جودش میخواهد میخواند؟

اینکه این سر نهان در درون آدمی از کجاست و که؟ بسادگی قابل شناخت نیست. اگر بخواهیم به شیوه دینی به مسئله بپردازیم باید بگوییم که انسان از همچه همراز و انبازی بی اطلاع است و برای شناخت آن باید به منبع دیگری مراجعه کند چه آنکه انسان در شناخت خودش حتی در بعد مادی وفیزیکی اش نیز توانائی کافی ندارد چه به شناخت اموری که نهان تر از نهان اند.

حال جای این سخن است که این کسی که خود را غمخوار تر از من برای من معرفی میکند کیست؟ و چرا چنین غمخوارانه کار و سر نوشت مرا دنبال میکند؟ آیا این غیر از همانی است که مولانای بلخ درتعبیرات عرفانی خودش او را «من تر از من» معرفی فرموده اند؟

ادامه دارد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد