یا مقلب القلوب و الابصار...

 

چقدر زیاد بیاد داریم سالهائی را که گذشت و باید میگذشت ولی ما متوجه گذر آن نبوده و تنها چیزی که از گذر زمان یادمان مانده است و میماند همان عید نوروز آن بود که باید شادی هایی می کردیم و برخلاف روزهای دیگر که بصورت اجباری یا نیمه اجباری باید به مکتب و ... می رفتیم در این روز فارغ از هم و غم مکتب و فشار ناشی از رفتن در آن روز بیاد ماندنی ای را میگذراندیم. این لحظه ها نیز یکی از همین لحظه های نادر تحویل سال است سال ۱۳۸۹ با تمام خوشیها و غمهائی که داشت گذشته وبه تاریخ می پیوندد و سال ۱۳۹۰ برای سپری شدن و رفتن پا به میدان میگذارد. دور نیست روزی که مانند الان بگیم سال ۱۳۹۰ در حال سپری شدن است تا جای خود را به سال۱۳۹۱ بدهد. این کار سال و ماه و روز است که بیاید و برود در واقع گردش ایام بحال خود است واین عمر ماست که با هر ثانیه و لحظه قطعه قطعه جدا شده به گذشته مان پیوند میخورد. چه خوب گفت خواجه شیراز: 

برسرجوی نشین و گذر عمر ببین / کاین اشارت ز جهان گذرا مارا بس  

اکنون ساعت۲۴ و۶ دقیقه است و حدود دو ساعت به تحویل سال باقی نمانده است در این لحظه که خستگی کارهای نه چندان هدفمند روز گذشته بر ذهن و روانم سنگینی میکند دارم آماده میشوم تا برای رفع آن به استراحت بپردازم و شاید هم در لحظه تحویل سال درخواب غفلت بسر برده و بیدار نباشم اما از عمق جان به درگاه ذات بی نیاز حق التماس می برم که: 

یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول والاحوال حول حالنا الی احسن الحال

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد