پیغام سروش!

لطف الهی بکند کار خویش       مژده رحمت برساند سروش 

در باب معنای واژه سروش گفته اند: 

۱- پیام آور 

۲- فرشته 

۳- جبرئیل 

۴- و... 

به هرصورت آنچه برای ما مهم است مژده رحمتی است که ممکن است از این فرشته پیام اور بشنویم. 

در رسم روزگار این یک قاعده است که اگر میخواهی بجایی برسی باید مقدمات کار را آماده کرده باشی! یا بکنی. بقول خداوندگار شعر فارسی: 

تکیه برجای بزرگان نتوان زد بگزاف         مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی!  

از انجا که متاسفانه بزرگ و بزرگی در روزگار ما با مقام و جایگاه اجتماعی و ظاهری گره سختی خورده است؛ وقتی از جای بزرگان سخنی بمیان می آید شماری زیادی از اذهان بسوی همان مقاماتی کشانده میشود که در اصطلاح به اصحاب آن «مقامات بلند پایه» میگویند. 

اما این همه درست ولی است گرچند همه درستها نمی باشد. 

در نگاه دینی و اسلام هر انسانی بزرگ است زیرا هر فردی انسان است. این سخن کمی نیست و از محدود سخنانی است که در جهان ارزشها میتوان یافت. خداوند در قرآن مجید تصریح میکند که ما انسان را کرامت دادیم و این بدین معنی است که کرامت مال انسان است و نه جایگاه و موقعیت ظاهری آنها. 

با این نگاه آنچه جایگاه واقعی افراد را تشکیل میدهد همان موقعیت انسانی افراد است و نه جایگاه اجتماعی شان و لذا آنانی که اصطلاحا «مقام بلند پایه» بشمار میروند اگر در معیارهای انسانی شان عیار ناخالصی داشته باشند؛ موجودات «دون پایه» تعریف خواهند شد.  

با این توضیح روشن میشود که تکیه برجای بزرگان گرچند میتواند ناظر به جنبه اجتماعی باشد؛ ولی در قدم اول متوجه جایگاه انسانی افراد است که مرحله اول میدان کمالات را تشکیل میدهد. و سخن لسان الغیب حافظ نیز همین جنبه را هدف گرفته و بیانگر آنست که بزرگی بزرگان باید از این نقطه اساسی آغاز شود. و رنج طولانی مدت حکیمانی که در آرزوی مدینه فاضله انسانی و حاکمیت صالحان و شایستگان بسر برده اند نیز در فقدان این گونه بزرگان ریشه دارد. که اگر بودند که قطعا بوده اند و تبعیت می شدند بسیاری از دردهایی کشنده انسانی امروز را نداشتیم. البته نداشتن بمعنای نشدن نیز نمی باشد و همین محتوا در شعر اول لسان الغیب جلوه گری نموده و اشاره بدان دارد که لطف گسترده الهی کار خودش را خواهد کرد و پیام آور پیامهای آسمانی و غیبی مژده رحمت خواهد آورد. که سخن ما از این گفتار ایشان به فرمایش دیگری که برای یافتن ها شرط تهیه مقدامات را گذاشته بودند سیرکرد و از موضوع بدور افتادیم. 

اکنون سخن در اینست که اگر رسیدن به مقامات بلند و جایگاه بزرگان امری است که باید مقدمات آن از قبل حاصل افتد؛ پس لطف الهی مال کجاست و رحمتش برای چه؟ 

اینجا گرچند میتوان از طرفی مساله کسب اختیاری مقامات و حصول عنایتی آن را مطرح کرد. با اینکه مولانا وار  فریاد برآور که:  

قابلی گر شرط فعل حق بودی/ هیچ موجودی به هستی نامدی. 

ولی دقت در این دو گفتار روشن میکند که هردو باهم سازگاری داشته و قابل جمع اند! چه آنکه قابلیت اجمالی و قابلیت تفصیلی دو چیز اند ونه یکی. آنچه در کلام مولانای عرفان؛ شرط معرفی نشده اولی است و نه دومی.  

نظرات 1 + ارسال نظر
پدرشیرخدا 1390/03/01 ساعت 15:07

فکر کنیم از همینجا نام را نیز عوض کردی . درود برشما امید وارم همچنان سروش عزت و بیداری باشی جناب نظری عزیز.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد