علی (ع)، مرد ایمان و عمل!

ایمان و عمل، به نظر من، دو شاخص مهمی از شاخص های شناخت شخصیت امام علی(ع) است. علی با ایمان وعمل چنان در آمیخته که این دو ویژگی با وجود او. و همانگونه که ایمان وعمل زینت بخش علی است و اورا به کمالات فوق تصور رسانده است علی نیز در جای خودش زینت ایمان و عمل بشمار رفته و همچون مغناطیسی دیگران را بسوی آن می کشاند. 

گفتن از علی و تعیین عنوان برای تعریف شخصیت او چنان مشکل است که آسان! و این تضاد و تناقض از شخصیت جامع و فراگیر ایشان که به تعبیر برخی از بزرگان جامع اضداد می باشد، ریشه میگیرد. این ابی ابی الحدید وقتی در اوصاف گوناگون و بعضا ـ بظاهرـ متضاد علی (ع) از قبیل زهد زاهدانه و جهاد شجاعانه و... اش میرسد با تعجب کامل اظهار میدارد: لیس علی الله بمستنکر / ان یجمع العالم فی واحد.  

(برای خدا مشکلی ندارد که تمام (اوصاف پرشمار و متضاد) عالم را در شخص واحدی جمع کند). 

از بزرگترین ویژگیهای علی(ع) آن است که وی چنانکه می اندیشید سخن میگفت و چنانکه سخن میگفت عمل میکرد؛‌ و این کار کم و کوچکی نیست. کاریست که گرچند مدعیان زیادی دارد ولی در میدان عمل به مصادیق کمی برای آن میتوان دست یافت. 

بصیرت نافذ علی مانع آن بود که غیر از آنچه حق است در یابد و ایمان قدرتمندش نیز اورا از اینکه غیر از انچه می اندیشید عمل کند باز میداشت. او خود در مورد بصیرتش میگفت: بخدا سوگند از روزی که حق بمن نشان داده شده است در آن تردیدی نکرده ام (نهج البلاغة، خطبه دوم). علی (ع) وقتی در مقابل مخالفانش در جنگ جمل قرار گرفت به یارانش چنین گفت: 

أَلَا وَ إِنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ وَ اسْتَجْلَبَ خَیْلَهُ وَ رَجْلَهُ وَ إِنَّ بَصِیرَتِی لَمَعِی مَا لَبَّسْتُ عَلَى نَفْسِی وَ لَا لُبِّسَ عَلَیَّ وَ ایْمُ اللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ لَا یُصْدُرُونَ عَنْهُ وَ لَا یَعُودُونَ إِلَیْه. (آگاه باشید شیطان حزب خود را گرد آورده و سواره و پیاده‏هاى لشکرش را فراخوانده است، ولى من آگاهى و بصیرت خود را همراه دارم، نه حقیقت را بر خود مشتبه ساخته‏ام و نه دیگرى بر من مشتبه ساخته، به خدا سوگند گردابى براى آنان فراهم سازم که جز من کسى نتواند آن را چاره کند هرگز از آن بیرون نمى‏آیند و [آن عدّه که از آن بگریزند هرگز به سوى آن باز نمى‏گردند] و قدم نهادن در چنین صحنه‏هایى را فراموش مى‏کنند. نهج البلاغة،‌ خطبه10).   

در میان این سخنان آنچه جالب تر بنظر میرسد همان شیوه ایست که حضرتش برای رسیدن به بصیرت و واقع بینی بیان میکند و آن اینکه: ما لبست علی نفسی و لا لبس علی. نه امر را برخود مشتبه کرده ام و نه هم بر من مشتبه شده است!  

این نکته بیانگر نقش انسان در کسب معرفت وبصیرتی است که نیاز دارد و برای همین است که اگر گرفتار بی بصیرتی شده و به راه ضلالت و گمراهی قدم نهد، خود مسئولیت هر آنچه در این وادی بدان مبتلا شده است؛ خواهد بود. 

از ویژگیهای برجسته دیگر علی (ع) آنست که ایشان با اینکه در عصر جاهلیت و اهل آن میزیست، و با اینکه با مکاران و فریبکاران عصرش در پیکار بود هیچگاه یوسف و جودش را به زر ناسره ارباب دولت نفروخت و کرامتش را پامال امیالش ننمود!  

او با آنکه به تعبیر خودش خوب میدانست چگونه مکر کند و فریب دهند، اما هیچگاه به این درد بی درمان آدمی مبتلا نگشت. علی(ع) آنجا که از سوی طرفدارانش به ساده لوحی و عدم درک موقعیت متهم شده و بدلیل آنکه چون معاویه از مکر و حیله کار نیمگیرد، مورد سرزنش قرار گرفت؛ فرمود: 

وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِیَةُ بِأَدْهَى مِنِّی وَ لَکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ وَ لَوْ لَا کَرَاهِیَةُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاس ...‏

(سوگند بخدا که معاویه زیرک تر از من نیست، ولی او خیانت عهد شکنی پیشه میکند و از حیله و فریب کار میگیرد؛ اگر خیانت و فریب زشت نبود، من از زیرک ترین مردمان بودم . (همان، خطبه 200).

این بود که علی (ع)از میان همه امراض و افات موجود در عصر خودش در امان ماند و جان خودش یعنی همان امانت الهی اش را بسلامت برد و پاک و بی آلایش به محضر حضرت دوست حضور یافت و برای همین هم وقتی از شهادتش مطمئن شد فریاد زد: «فزت و رب الکعبة» ( به پروردگار کعبه سوگند، رستگار شدم). 

براستی که علی(ع) بعد از انبیا الهی که موید به تاییدات فوق العاده الهی اند، از سر امدان عرصه کمالات انسانی و از اعجوبه های میدان کرامت و شرافت و عزت و مناعت طبع و... (هرچه کمال و خوبی است) بشمار میرود. کافی است به این جمله اش نگاه کنیم تا بیاموزیم که زندگی علی گونه معجزه کردن است و نه چیزی کمتر از آن: 

وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ وَ إِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِی فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا... ( به خدا سوگند اگر هفت اقلیم و آنچه را زیر آسمانهاست به من بدهند تا در باره مورچه‏اى گناه روا دارم و پوسته جوى را به زور از دهان آن بگیرم، هر آینه این کار را نخواهم کرد، به راستى که این جهان شما نزد على از برگى که ملخ به دهان گرفته، و آن را مى‏جود بی ارزش تر است. همان، خطبه 224 ). این کجا و آنانیکه برای چند روز حاکمیت بی بر چند مظلوم و بیچاره دین و دنیا شان را یکجا حراج میکنند کجا. براستی اینها است که از او علی (ع) ساخت و علی بود که به ارزشها ارزش داد.  

بد نیست در بخش پایانی از نوشتار، سخنان حکمت آمیزی از این بزرگ بزرگان نقل نماییم تا شاید چراغ راه مان گردد و ما را براه و رفتار علوی نزدیگ کند: 

1- ترس همراه زیان و نومیدى، و شرم پیوست حرمان است، و فرصت بسان ابرى زودگذر است، پس فرصت‏هاى خوب را غنیمت بشمارید.( نهج البلاغة، حکمت21) 

2- از بهترین موجبات آمرزش گناهان بزرگ به داد ستمدیدگان رسیدن و شاد کردن دل غمزدگان است. (همان، حکمت24) 

3- براى دارا غربت وطن است، و براى فقیر وطن غربت است.(همان، حکمت56) 

4- از معصیت الهی در خلوتگاه (نیز) بپرهیزید که (روز قیامت همین) شاهد، حاکم است. (همان، حکمت324).  

5- بی نیازی از آنچه در دستان دیگران است، برگترین ثروت می باشد. (همان، حکمت 342).

6- و...

و السلام علیه یوم ولد و یوم استشهد و یوم یبعث حیا.

 

نظرات 1 + ارسال نظر

عالی بود ممنون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد