در حسرت عقل!

در اینکه ما در این جهان چکاره ایم و چه نقشی داریم؟ سخنانی بسیاری گفته شده و گفته میشود.

یکی از این گفته ها مربوط به جایگاه عقل در درک و شناخت جهان و انسان و قبل از این دو، شناخت حقیقت نهفته در ورای وجود آشکار آنها، می باشد.

در تعریف عقل تعبیرات گوناگونی بیان شده که ما فعلا نه قصد ورود به آنها را داریم و نه هم وقت آن را. این یا داشت فقط برای آن اضافه کردم که با توجه به تاکید فراوان قرآن مجید بر عقل، عقلانیت و تشویق و تحریص انسان به تدبر و تفکر در خود و خلقت یا به تعبیر خود قرآن در آفاق و انفس، اعتبار عقل و فهم ما از اشیا تا کجاهاست و اگر روزی و روزگاری اتفاق افتاد که ما از عقل مان کارگرفتیم!!! این عقل فردای روز و در محکمه عدل الهی که همه را احضار نموده با میزان و معیار انسانهای خوب و بندگان صالحش می سنجد و سبک و سنگین میکند و هر که در بعد انسانی دارای وزنی بود خدایی میشود و سعادتمند و هرکه در این زمینه وزنه ای نداشت آتشی و ابلیسی و.... میشود؛ این عقل بزرگوار تا چه حدی میتواند برای ما مشکل گشا باشد؟ و ما میتوانیم بگوییم عقل ما چنین گفت و ما نیز فرمان اورا پیروی کردیم و اکنون که به واقع اصابت نموده یا خطا رفته ایم، از خطا و اصابه عقل مان است و ما معذوریم!

در یک نگاه گذرا و عجولانه به منابع دینی، چنین می یابیم که منابع مذکور عقل را بعنوان حجت الهی معرفی نموده، انسانها ها مکلف به پیروی از آن نموده است. این بدان معنی است که اگر روزی با عقل مخالفت کنیم، در واقع با حجت خدا مخالفت کرده ایم.

دقیقا به همین دلیل، اسلام در معارف دسته اول یا همان اصول دین، تقلید را جایز ندانسته و استفاده از عقل را لازم و ضروری می داند.

این مساله (لزوم اجتهادی بود اصول و حرمت تقلید در آن) گرچند در این اواخر از طرف عده ای مورد تشکیک قرار گرفته و با توجه به عملی نبودن آن بخاطر عجز اکثریت مردم از درک مستقیم و بلا واسطه حقایق و دقایق معارف دینی، تقلید در این زمینه ها را تنها راه معقول و منطقی معرفی میکنند، اما با این همه در کمترین کاربر خودش، نشان دهند اهمیت و جایگاه والای عقل در نگاه اسلام است.

گیرم که اکثر مردم بدلیل نبود تعلیمات درست و کافی، که خود نتیجه سهل انگاری های و تقصیرهای نا بخشودنی گذشتگان ما در امور دینی وتعلیمی و دوری، جهل یا غفلت شان از آموزه های انسانی و ترقی بخش و توسعه آفرین دینی است، در استفاده از عقل در این موارد ناتوان باشند؛ ولی ناتوانی آنها دلیل عدم حجیت عقل و سقوط آن از جایگاهی که دارد و باید داشته باشد نخواهد شد.

عقل در نگاه دینی همان اهمیت و موقعیت اساسی خودش را دارد و این ماییم که باید تلاش کنیم زمینه رسیدن به سطح مطلوبی از تعلیم و تربیه و... را فراهم آورده و از عقل مان آنچنانکه باید استفاده برده و در آبادی هردو دنیای اول و آخر مان بکار گیریم.

به هرصورت اکنون که ما در عصر بحران عقلانیت و حکومت احساسات و عواطف بسر میبریم و سلطه خواسته ها و شهوت های حیوانی جا را برای خواسته های انسانی تنگ نموده و راه را برای حکومت عقل و عقلانیت بسته است و عقلا و اندیشمندان در شرق وغرب درکنج کتابخانه ها عزلت گزیده و با حسرت تمام روزگار حاکمیت عقل وعقلانیت را به انتظار نشسته اند؛‌ باز هم عقل جایگاه و حجیت سابق خودش را دارد.

حجیت عقل در نگاه اسلام شناسانی چون اقبال لاهوری، تا آنجا قد میکشد که با آن میتوان در مقابل خدا نیز ایستاد و استدلال کرد و در جایی که عقل دستور حکمی دهد از حکم ظاهری خداوند نیز سرپیچی نمود! به این سخن اقبال توجه کنیم که چگونه با اقرار تمام به بندگی و سرسپردگی اش در محضر حق، از جایگاه برین عقل دفاع میکند:

غلامم جز رضایی تو نجویم

جز آن راهی که فرمودی نپویم

ولیکن گر به این نادان بگویی

خری را اسپ تازی گو، نگویم!

چرا چنین در مقابل خدا ایستادن؟ چون ممکن است گاهی خداوند، برای اینکه عقل و معرفت بنده اش با بیازماید، چنین امتحان های سختی را فرارویش بگذارد و از او بخواهد از این عقبه های سخت و پرخطر گذشته امتحان انسان شدنش را پس دهد. یعنی ثابت کند که او همان خلیفه ایست که خدا میخواست در آغاز خلقت بشر در روی زمینٰ اورا بجای خود نصب کند و برای همیشه فکرش را از این ربع مسکون خراب آباد راحت کند.

عقل میتواند چنین مقام و جایگاهی داشته باشد. و وقتی به چیزی یقین حاصل کرد زیر بار هیچ وسوسه و وسواس خناسی نرفته و خود تصمیم خودش را بگیرد. و برای همین نیز به انسان داده شده است، تا اورا در دو راهیهای اختیار کمک رساند.

گرچند همگان امروز همه در حسرت جرعه ای عقل بسر میبریم و انسانی که آمده بود تا دنیا را به نیابت از خدا آباد کند، و کو و برزن آنرا از شمیم عشق آکنده سازد، در دور بینهایت خود کشی ها و دیگر کشی ها گیر افتاده و موجودات دوپایی از نوع خود را شاهدیم که از فرط بی عقلی برای از بین بردن دیگران حاضرند خود را نیز از بین ببرند!  

و بدتر از همه آنکه این جنایت برخواسته از اوج جنون را در راستای همان هدف و مقصدی تعریف میکنند که برای آن آفریده شده اند!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد