مهدی و مهدویت

مهدویت، یکی از آموزه‌های مسلم و خدشه ناپذیر اسلامی بوده و بدین معنی است که روز و روزگاری که عرصه زندگی‌ی انسانی بر انسان‌ها تنگ شده و نا انسانهای ستمگر بر منابع قدرت و مراکز فرماندهی مسلط می‌شوند، تعلیمات اعتقادی، اخلاقی، تشریعی، و... دین نادیده گرفته میشود؛ فردی شایسته، خودساخته و «هدایت شده»‌ای دست به قیام زده، وضعیت نابهنجار اعتقادی، اجتماعی، اخلاقی، و... را سامان خواهد داد.
مهدوی
ت علی رغم شهرتی که داشت و بایستی تعریف و تصویر روشنی از آن در جامعه اسلامی شکل می‌گرفت، اما از همان آغاز کار با دو تصویر مختلف وارد عرصه اجتماع شد،
تصویر اول این لفظ را عنوان برای کسی می پنداشت که در آینده متولد شده، رشد یافته و قیامش را به سرانجام می‌رساند، تصویر دوم اینکه او متولد شده و مدتی را در انتظار و غیبت طولانی(کبری) بسر برده و سپس ظهور خواهد نمود. نمایندگان تئوری اول را اکثریت اهل سنت تشکیل می‌دهند و گویندگان نظریه دوم را اقلیت شیعه دوازده امامی. دسته اول به اطلاق روایات مهدویت استناد میکنند و گروه دوم نیز به روایاتی که از طریق بزرگان اهلبیت(ع) به آنان رسیده است و حتی تعدادی از آنها به خود پیامبر اکرم(ص) نسبت داده شده اند.

غالب کسانی که از دور نگاهی به مهدی و مهدویت دارند، فکر می‌کنند «مهدی» نام همان کسی است که باید ظهور و قیام کند. در حالی که «مهدی» نام نه، بلکه عنوانی است برای چنین فرد صالح و مصلحی و معنی آن خود بیانگر این واقعیت است و احادیث فراوانی که در این باب وارد شده و همانها مبنای اساسی چنین اعتقادی را تشکیل می‌دهند، صریحا به این امر اشاره دارد که نام این فرد صالح و «هدایت شده» و رستگار و راست‌کار، همان نام پیامبر اسلام(ص) است و حتی کنیه اش نیز کنیه او. برای همین است که در برخی از احادیث شیعی بردن نام مهدی صاحب زمان(ع) نادرست (و ظاهر نا مشروع) تلقی شده و اینکه ایشان را باید با القاب و عناوین دیگرش یاد کرد. برای مراعات این اصل برخی از علمای شیعه، حتی وقتی ناچار می‌شوند از نام ایشان یاد کنند، آن را بصورت حروف جداگانه می‌نویسند و نه صریح و متصل، مانند (م. ح. م. د).
به هر وضع «مهدی» عنوانی است برای کسی که تاریخی‌ترین انقلاب و انقلابی‌ترین آن انتظار او را می‌کشد. و او نماینده خداست که آخرین رسالت و وظیفه خدا برای اصلاح و آدم کردن آدم‌ها را نه توصیه که اجرا می کند!
برای همین اشتباه در نام و عنوان است که شماری از خلفای بنی عباس و... به عمد اسم فرزندان شان را «مهدی» می‌گذاشتند، تا شاید او (در بهترین فرض از لحاظ قضاوت) همان «مهدی»‌ای موعود باشد، و یا (در بدترین فرض از لحاظ قضاوت) بتوانند با این نام مردمان ساده را فریب داده و برای حکومت و فرمان روائی بی چون و چرای فرزندان شان زمینه سازی کنند.
مهدویت، جنبه‌های پنهانی و مبهم بسیاری دارد، ولی چیز که نمی‌توان در آن تردیدی کرد، تأثیر آن در بیدارگری از سویی و غفلت‌‌آفرینی از سوی دیگر و در طول تاریخ اسلامی است.
شماری، از آن برای بیداری و بیدارگری در جامعه دینی استفاده برده و بعد از چندگاهی با ادعای «مهدی» بودن، تلاش کرده اند، جمعی را علیه حکومت‌های زمان شان برا نگیزانند.
گرچه در نیت تمام این افراد نمیتوان نقبی زد و ادعای باطل‌گرایی همه شان را مطرح کرد، ولی جای تردیدی نیست که شماری از این مدعیان مهدویت با علم به مهدی نبودن شان اقدم به چنین کاری نموده و در پی استفاده از اعتقادات دینی برای اهداف دنیایی خود بوده اند.
از طرف دیگر، مهدویت نقش گرانی در غفلت مردم و بی اعتنایی آنها به وظایف دینی و اجتماعی شان ایفا کرده است، زیرا بسیاری از آنانی که باید در نقش‌های برجسته‌ی دینی-اجتماعی برای رهبری مردم قرار می‌گرفتند، به بهانه انتظار، از پذیرفتن این وظایف مهم و سرنوشت‌ساز، شانه خالی کرده اصلاح امور را به مصلح نهائی، موکول نموده اند. توده مردم نیز، با توجه به اینکه بایستی روزی وروزگاری تمام جهان پر از ظلم و جور شود، تا این مرد انقلابی و انقلاب آفرین قیام کند، از اینکه در مقابل بسیاری از نا هنجاری‌ها و اعمل ضد ارزشی واکنشی مناسبی نشان دهند، طفره رفته و شیوع اینگونه شرور را به نفع تعجیل در ظهور آقا تأویل برده اند و حتی امروز نیز می‌برند.
گرچند درعصر حاضر بعد از تلاش‌های آگاهی بخش کسانی چون آیت الله صدر، شریعتی، مطهری، و... تلاش‌هایی صورت می‌گیرد که جنبه‌های بیدارگری مهدویت بر جسته شود، ولی به نظر می‌رسد که این کار تا حدی زیادی مقرون به موفقیت نبوده و همچون سابق ذهنیت غیر سازنده‌ای بر این تئوری مسلم اسلامی حکومت می‌کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد