پاکی و پاکان بالفطرة

چند روزی است که وقتی به انترنیت سر میزنم، خصوصا فیس بوک، اولین چیزی که نظرم را بخودش جلب می‌کند، کشتار هزاره‌های شیعه مذهب کویته پاکستان است. نمیدانم چرا حس غریبی به من دست می‌دهد؟ حسی که دیگر خودم هم نمی‌توانم تشخیص دهم از چه جنسی است؟ دارم نسبت به خودم و به هر که مثل خودم بد گمان میشوم، از بس که از اینگونه مجسمه‌های دو پا سخن زیاد و شعارهای ناب و عمل کم و اکثرا زشت و نا پسند شنیده و دیده ام.

البته شماری هم هستند که خوبند و کار خوب می‌کنند، اما این‌ها چقدر کم اند و چقدر خاموش! دنیا را خبر بد ترور، حمله و هجوم، استعمار و استثمار به انواع و اقسامش پر کرده است و ما مانده ایم و ادعای اینکه انسان بر فطرت پاک آفریده شده است و اگر... همچنان پاک خواهد ماند! آیا می‌شود روزی این ادعا به استدلالی نیز مزین شود؟ استدلال چه، که عملا نیز نشان داده شود.

راستی میگن آدم های بد کم اند، ولی غالب اند. این هم از معماهای زندگی است که باید بپذیری و گر نه با آن پیش‌فرضت مشکل پیدا می‌کنی. اینکه این کم‌ها چرا غالب اند و آن زیادها چرا ساکت و مغلوب، سئوالی است که اقلا من تاکنون نتوانسته ام ربط آن را با فطرت پاک و پاکیزه انسان پیدا کنم؟

اگر شما اطلاع پیدا کردید، ما را هم مطلع کنید.

تأملی بر سخنان تلخ اهالی "سپاه صحابه" !

هدف این یاد داشت اشاره به یک نکته مهمی است که در این گزارش خبری و به نقل از یکی از سران سپاه خون آشام صحابه که با اعمال ننگین شان چهره صحابی گرامی رسول اکرم (ص) را مخدوش میکنند، آمده است. این گزارش میگوید:

«مولوی احمد لودهیانوی سعی می‌کرد از کارنامه گروهش با این استدلال دفاع کند که چون شیعیان پاکستانی با ریختن به خیابانها قدرت خود را بیش از آنچه هست، جلوه می‌دهند و دولت پاکستان جلو راهپیمایی و "خودنمایی" آنها را در ماه محرم نمی‌گیرد، مسلمانان طرفدار او "سرکوب قدرت‌نمایی" شیعیان را برای خود یک وجیبه می‌دانند».

ادامه مطلب ...

بیمه «دعای مادر»

دیروز در حالی که داشتیم با سرویس طرف خانه می آمدیم، نگاهم به نوشته روی شیشه عقب یک مینی بوس افتاد که چنین بود: «بیمه دعای مادر» ! 

این نوشته ذهن و دلم را بخود مشغول کرد و قلبم را نیز عرق در عمق خودش نمود. راستی مادر، همان الگوی ناب عشق و عشق ناب، همان شمع جمع زندگی، همان شیرین ترین هستی ای که ممکن است یک انسان در زندگی خود تجربه کند. همانی که تمام همتش خوب بودن، خوب شدن، و خوب ماندن من و بلکه «ما» بود و جز این هیچ آرزوی خام و پخته ای را در ذهنش راه نداد و جا نیز. 

مادر با توجه به زحمات طاقت فرسایی که برای فرزندانش می کشد، مورد توجه ویژه خدا نیز قرار گرفته و خدواند با نگاه خاص و حرمت آمیز به او و زحماتش، توصیه های فوق العاده مهمی در مورد او به فرزندانش میکند. 

قرآن مجید معمولا از مادر در کنار خداوند نام میبرد و هرگاه میخواهد از عظمت آنها و مقام رفیعی که دارند، سخن براند، آنها در کنار خود ذکر نموده، همراه با امر به عبادت خود، به اطاعت از آنها و نیز حفظ حرمت و احترام شان توصیه میکند. ولی نگاه خداوند (بعنوان عادل بزرگ و بینظیر) به پدر و مادر یکسان نیست زیرا زحماتی که این دو برای فرزندانشان میکشند نیز مساوی نمی باشد. 

خدا به مادر نگاه رئوفانه تری داشته و زحمات سخت و طاقت فرسایش را قدر می نهد و به انسان تذکر میدهد که مادرش او را نه ماه تمام با تحمل تمام سختی و مشقت وصف ناپذیرش، در شکم حمل نموده و سپس مدتها از شیر و شیره جانش او را تغذیه نموده است. پس باید قدرش نیز محفوظ باشد. 

دعای مادر، در ادبیات دینی از مکانت و جایگاه خاصی برخوردار است بنحوی که گفته میشود این دعا هیچ رد خوری نداشته دیر یا زود مقبول درگاه خداوندگار قرار خواهد گرفت. 

جمله مذکور که در شیشه عقب مینی بوس نوشته شده بود، یکی از بهترین جملات ممکن بود که در طول عمرم دیده بودم و یکی از نوشته هایی که با تمام وجود و عمق وجدانم توانستم آن را تصدیق کنم. 

مادر چنین است و به نظر میرسد که باید چنین باشد. اگر چنین نباشد و دعایش تا این اندازه اثر گذار، نه، لازم خواهد آمد که انسان در باره هستی و مبدا و مرجع آن تجدید نظر کند. 

نظام عدل جهانی بر اساس حکمت استوار است و در این حکمت خالده و خالص هیچ چیزی گم شدنی نیست، حتی اگر به اندازه یک سر سوزن باشد چه رسد به تلاشها و زحمات نفس گیر مادران. این نه فقط گم نمیشود که میتواند در زندگی امید زندگی شان، تاثیر فوق العاده سازنده نیز داشته باشد. 

برای همین است که حقیقتا دعای مادر میتواند از اساسی ترین بیمه های ممکن عالم امکان بشمار رفته و تاثیر ما ورائی از خودش بظهور برساند. 

الهی که «دعای مادر» بیمه موفقیت ما کمترینان نیز باشد.  

موقعیت شناسی

درک اینکه ما چه هستیم و از کجا و در کجا و به کجا میریم؟ در واقع درک موقعیتی است که ما در آن قرار داریم و از دو بعد دینی-اخلاقی و همچنین اجتماعی دارای اهمیتی ویژه.

هرکسی باید در قبال سئوال مذکور تعیین موضع کرده و بتواند دقیقا بدان پاسخ بگوید. سئوال مذکور همچنانکه گفته شد، یکبار جنبه دینی- اخلاقی پیدا میکند، بدین معنی که ما بعنوان یک انسان متدین که پابند احکام دستورات و در کل نظام اخلاقی دین هستیم، باید از منظر دینی بدان پاسخ بگوییم. بار دیگر جنبه اجتماعی-سیاسی و بعنوان یک فرد از افراد جامعه یا یک جامعه از یک کتله اجتماعی بزرگتر بنام ملت یا... و روشن است که پاسخ آن نیز به موازات اصل سئوال تغییر یابد.

در نوع اول از دو جنبه مذکور ما باید اغاز و انجام زندگی مان را بشناسیم و نیز اینکه برای ادامه حیات انسانی در این جهان و جهان دیگر چه کارهایی و برنامه هایی باید داشت تا مبادا خسران و زیان ابدی دامنگیر مان شود. لذاست که در یک تعریف کاملا آشنا، آغاز مان را خدایی که خالق جهان است و من جمله مای انسان، معرفی مکنیم و انجام مان را نیز عالمی دیگری که نه آخر دارد و نه مرگ و میر و همه انسانها در آن چنان خواهند بود و زندگی ای خواهند داشت که از قبل در این دنیا برای خود تهیه دیده اند. این عالم و زندگی در آن همان چیزی است که ما برای آن افریده شده ایم و برای اینکه زندگی خوب و مناسبی داشته باشیم، باید به وظایفی که خالق مان برای ما تعیین میکند، درست و دقیق عمل کنیم.

این سخن بدین معنی است که وجود ما در این جهان بیهوده نیست و بلکه هدفی در ان نهفته است. و این بدان جهت که خالقی توانایی که بتواند انسانی با این عظمت و جهانی با این بزرگی و وسعت و مملو از عجائب و شگفتی های فوق العاده بیافریند، یک موجود عادی نخواهد بود، و دقیقا به همین جهت است که کاری بیهوده و خالی از هدف نیز نخواهد کرد. و این یعنی هدفمند بودن هستی، و از جمله انسان.

نصوص دینی دقیقا اینجاها به فریاد انسان میرسد و دستش را گرفته به معارف دیگری که هم معقول هستند و قابل پذیرش و قبول، و برای داشتن یک زندگی خوب، متعادل، آرام و لذت بخش، لازم و ضروری؛ آشنا میکند.

ما فقط خود را می بینیم و جهان اطراف مان را و همچنین مقداری از تاریخ گذشته ای که ثبت شده است ، اما زندگی و عمر کوتاه و نیز توانایی های محدود مان به ما اجازه نمیدهد تمام اسرار جهان و از جمله آغاز و انجام آنرا در یابیم و به چشم حس شاهد تحقق آنها در زندگی چند روزه مان باشیم. علاوه بر اینکه میدانیم، چیزهای زیاد و اسرار بسیاری است که از چشم ما و سایر محققان و دانشمندان علوم مختلف پنهان مانده و شماری چنان اند که برای همیشه پنهان خواهند ماند.

این وضعیت، ما را به پرداختن به دین و توجه به مسایلی که از زبان آن بیان میشود، بیشتر و بیشتر می کشاند و اهمیت آن را در نگاه عقل مان چند برابر میکند. آنچنانکه بتوانیم به آنها اعتماد کنیم چنانکه بسیاری کرده اند و اکثر هم خواهند کرد.

اما عرصه اجتماعی-سیاسی موقعیت نیز از اهمیت خاصی برخوردار است که نباید نا دیده گرفته شود. اینکه دین ما را از پرداختن به مسایل زندگی روز مره مان غافل کرده و تنها به آخرت مان مشغول کند، یک انحرافی است که خیلی ها بدان مبتلا شده و بسیاری نیز از همین سوراخ ضربه دیده و متضرر شده اند. در حالیکه چنین چیزی نه شدنی است و نه هم مطلوب دین.

دین اگر بخواهد انسان واقعی موجود در جامعه را هدایت و همراهی کند، باید نیازهای واقعی اورا در نظر داشته و بالاتر از آن کاملا احترام بگذارد. این چیزی است که حکمت موجود در آفرینش جهان و انسان که قبلا بدان اشاره کردیم نیز آن را می طلبد.

پس دینی زیستن، نباید و نشاید که به ترک زندگی دنیایی و بی تفاوتی به وضعیت اجتماعی- سیاسی افراد بیانجامد. و اگر چنین شود، این خود دلیل غیر دینی بودن تفکر بوجود آمده خواهد بود.

حال که چنین است، درک موقعیت اجتماعی در افراد و سیاسی و... در نظامی ها و اجتماعات انسانی علاوه بر اینکه میتواند رنگ دینی بگیرد، اهمیت خاصی نیز پیدا میکند. اهمیتی که سبب میشود افراد و مجموعه های انسانی باید در قبال آن حساس بوده و برای بهتر کردن آن تلاش کنند.

باید توجه داشته که درک موقعیت، لزوما انسان را وادار به حرکت و تلاش نمی کند، آنچه چنین حرکتی را می افریند، علاوه بر درک موقعیت، احساس تکلیف فردی، اجتماعی، انسانی، الهی، و... است، و این دو در یک دیالکتیک کاملا منطقی با هم تبادل عمل و عکس العمل دارند. به این معنی که هیچ کدام بدون دیگری راه به جایی نمی برد.

وجود احساس تکلیف، بدون درک موقعیت، انسان را دچار سرگردانی در کور راهه های بی نهایت و بالمآل گرفتار بیماریهای روانی و چه بسا نا امیدی و ماندن از حرکت و تلاش میکند، و وجود درک موقعیت بدون احساس تکلیف نیز اورا به موجودی به خاصیت و بی ارزشی تبدیل میکند.

برای همین است که درک موقعیت، باید همراه با انگیزه هایی باشد که بتواند احساس تکلیف و مسئولیت و همچنین مسئولیت پذیری را در انسان زنده کند.

این انگیزه ها میتواند، منافع دینی، یا دنیایی، یا حتی ارزش های برجسته انسانی برگرفته از تعالیم عمومی غیر دینی (که خود نیز در دراز مدت، محصول دینی است و نه غیر) باشد.

امام علی(ع) در یک جمله ناب و پرمعنی چنین می فرماید: "خداوند رحمت کند کسی را که بداند، از کجاست؟ در کجا؟ و بکجا میرود".

به نظر من این جمله امام میخواهد علاوه بر بیان اهمیت موقعیت شناسی، انگیزه آفرینی نیز بکند. البته انگیزه مطرح شده در آن قطعا انگیزه دینی است و برای همین نیز رحمت الهی را برای چنین افرادی می طلبد، اما با اینکه انگیزه، انگیزه دینی است، امام اصل درک موقعیت را معین و مشخص نمیکند تا در یکی از دو نوع موقعیتی که ذکر شد، محصورش کند. بلکه آنرا ناگفته و یا مجمل میگذارد تا شامل تمام انواع آن گردد. براستی که: "رحم الله امرءا علم من این؟ و فی این؟ و الی این؟ "

انشا الله که چنین باشیم یا بشویم.